آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹۹ مطلب با موضوع «خاطره» ثبت شده است

مرور سال 98 بلاگی - قسمت اول - قسمت پایانی تا مدت‌ها

 

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

دل‌نوشته‌ی ماشینی :)

گذشته، آینده یا حال؟

باید دل سپرد....

مرثیه‌ای برای ایران.. :"

آفرینش‌گری به روش ژرف :)

 

در وصف کشتی یونانی..

دل‌نوشته‌ای به وقت خستگی..

جملات قصار!

 

گفتاری فلسفی در باب خوب یا بد بودن روز :))

بازم غر قبل کنکوری (بی اعصاب!)

خیره به خورشید چشم :)

شعر "زندانی"

شعر "چرخه‌ی زندگی"

کنکور هم تموم شد! :)

هوای بارانی...

 

عجب سالی بود سال 97!! :|

آخیییش :) مرور 97 و دل‌نویسی..

چشم‌هایش...

داستانی عجیب از دل یک مراقبه‌ی عجیب

انتخاب رشته، انتخاب آینده..

بازم مراقبه، بازم داستان، داستان یک مرد...

نگاه می‌کنم....

 

کلاردشت ژرفی :)))

بالاخره یه بازه‌ی آروم تو زندگی پیدا شد! :)

 

خواب، تائو، بیداری...

جملات قصار ساحر..

شروع مرور پست‌های بلاگم :)

پست پانصدم!

دلتنگی برای یک کانسپت!

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 98، 6 فصل اول، 29 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)

مرور سال 97 بلاگی - قسمت دوم

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

از چنین گفت زرتشت...

تنهایی، فرار یا مواجهه؟

تصویرسازی روحم...

تولد-نویسی...

نمی‌دونی!

 

تجدید پیمان با خود :)

آدما تو زندگی میان و میرن...

 

تمرین عملی نابودگر..

شروع نوشتن "جمع‌بندی ماه"

وصیت‌نامه‌ی صدرای 25 ساله :)

تراوشات یک ذهن زیبا :) - 1

تراوشات یک ذهن زیبا - شماره‌ی 4!

 

تراوشات یک ذهن زیبا - شماره‌ی 7 ;-)

غرهای بعد از فشارهای زیاد...

منِ ارزشمند - 3

همه‌ی آنچه در زندگی دارم و نمی‌خواهمش!

اردوی عملی ژرف..

ناچاریم از انتخاب...

 

مرور منِ بهتر

از سری "خودش می‌نویسه‌ها"...

تحلیل ژرفی "بودای کوچک" :)

من قهرمان هستم!

شیوه‌ی چوپان

روزای گهی :))

 

من مرد تنهای شبم!

ما نمی‌بازیم! یا می‌بریم، یا می‌آموزیم...

نیل مُرد، تو نمیر...

دیروز، امروز، فردا :)

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 97، 6 فصل دوم، 28 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)

جمع‌بندی شهریور

پ.ن.1: اگه نخونیدش چیزیو از دست نمی‌دین! این متن‌ها رو برای خودم می‌نویسم که بعده‌ها یادم بیاد چه‌ها کردم توی این ماه :)

---------------------------

 

  • شروع ماه با تحلیل فیلم patch adams تو ژرف و بعد کافه با علی و پدرام و افسانه :)
  • شنیدن وویس‌های پوسایدون شیری
  • جلسه سنجمان و فاز جدید همکاری؟
  • مشاوره با وحید درمورد خودم و رابطه و تحلیل خواب + کلاس ژرف، ساحر...
  • صحبت با کیانا و کمک به رفع سوء تفاهم‌ها
  • دوباره کلاردشت :| :)) این بار با آقا رضا و بابا و مامان..
  • خونه‌ی ثمین و بی‌خوابی‌های قابل پیش‌بینی
  • رودهن، دیدن کیوان بعد از ساال‌ها، دیدن احسان، سنتور و دیگر هیچ :))
  • پارک ملت و صحبت با فاطمه + دورهمی نیمه ژرف! (فهیمه و نادر و مهدخت)
  • اتاق تکونی و بازگشت رسمی من به خونه...
  • اومدن نتایج کنکور، قبولی دانشگاه خاتم (بغل خونمونه :دی)
  • دیدن فیلم متری 6.5 و lincoln و صحبت درمورد بچه‌ها با میلاد
  • دیدل فیلم everybody knows و کتاب خوندن تو ASP و....
  • لواسون ژرفی، سنتور، ناهار گیاهی (مهر میترا)، دورهمی قشنگ، صحبتای عمیق، بازی، خونه :)
  • دیدن نیلوفر بعد از دقیقا 1 سال؛ بام!
  • کمک به سارا برای انجام کارهای پایان نامه‌ش
  • دانشگاه (شریف) و دیدن زهرا (پیامی) و سعید و سهیل و علی (تول) و مجید (96ی) و مجتبی‌ی وجترین ^.^ و صحبت و ...
  • شروع مرور بلاگم.....
  • تلاش 3 روزه برای ثبت‌نام دانشگاه خاتم :| :))
  • کافه بازار و دیدن دوستان قدیمی و فهمیدن اینکه چقدر از هم دوریم و دیگه حرفی برای زدن نداریم زیاد....
  • دیدن فیلمای sherlok holms و اژدها وارد می‌شود و illusionist و ....
  • دیدن سجاد و نشون دادن شریف بهش :))

 

----------------------------------------

پ.ن.1: شاید بشه گفت شلوغ‌ترین سال زندگیمه امسال!

پ.ن.2: واقعا ماه سنگینی بود.. کارای زیاد، ملاقات‌های زیاد و ....

مرور سال 97 بلاگی - قسمت اول

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

جمع‌بندی تابستان 96

جمع‌بندی پاییز 96

جمع‌بندی زمستان 96

روزگاری بود...

از جنگ داخلی تا فروپاشی...

از جنگ داخلی تا فروپاشی - 2

یه دل‌نوشته‌ی دل‌نشین :)

 

چشم باز کردم که از تو بنویسم

شرقی غمگین به روایت صدرا!

 

دل‌نوشته-طور

گفتن از دغدغه‌ها..

یکی از آخرین‌های زندگیم!

 

منِ ارزشمند - 1

عشق، ورای ایمان

استارتِ مرحله‌ی جدید، اینجا بود!

شادیِ وابسته؟

 

تفاوت حسرت و احساس قربانی بودن

خاطره - ماه‌گرفتگی - چاشم - شمال!

منِ ارزشمند - 2

از این دوره "هم" راضیم :)

بیا ره‌توشه برداریم....

تنهاییِ درست :)

گفتارهایی در باب سفرِ قهرمانی..

 

ثبات درونی و بیرونی :)

تقویت زئوسِ درون

من نمی‌دانستم معنی هرگز را...

از بهترین دل‌نوشته‌هام..

فرو ریختن ثبات و خوشی پوشالی :)

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 97، 6 فصل اول، 28 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)

مرور سال 96 بلاگی - قسمت دوم

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

 

اگر اشک بو داشت...

یادداشتی بر تئاتر "این یک پیپ نیست"

دلتنگی...

منتسب به کنفوسیوس!

بی تو به سر؟! نمی‌شود...

 

تلخ و شیرین...

داستان کوتاه!

داستان باغ سپید - 1

داستان باغ سپید - 2

 

یکی از عمیق‌ترین دل‌نوشته‌هام!

 

تئاتر بدون تو..

از سری مقاله‌هام در سایت ریمیا که به فاک رفتن ظاهرا :)))

تفاوت دنیای آدما تو کمتر از 10 دقیقه فاصله‌ی جغرافیایی...

درد و دیگر هیچ....

 

اون روزام :))

آدمی به امید زنده‌ست..

پیشنهادِ سالِ جدیدی!

جمع‌بندی بهار 96..

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 96، 6 فصل دوم، 18 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)

مرور سال 96 بلاگی - قسمت اول

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

از حکمت تائو..

شروع رسمی شعر گذاری :)) :/

 

 

پاگشا به آگاهی هملت!..

 

دیگری_نوشت (انواع لبخند)

جدی‌ترین نشانه‌های عمو هادس so far...

هادس از چیزی که می‌بینید به شما نزدیک‌تر است....

اولین‌ها.....

 

از اون متن‌های عمیق و کوتاه.. :)

این پست و 3 پست بعدی، بدرقه‌طور..

Active Imagination :)

 

ابر می‌بارد و من....

گزارش پیشرفت سالانه..!

خداحافظی به شیوه‌ی ساربان نامجو..

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 96، 6 فصل اول، 13 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)

مرور سال 95 بلاگی - قسمت دوم

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

اولین پست سپاس‌گزاری (اجرای ایده)

معرفی اثر مرکب..

نشانه‌هایی از رشد.. :)

دغدغه‌های مسیر رشد!

نشانه‌های دیگری از رشد :)

هزینه‌های موفقیت!

 

تولدم مبارک :))

معرفیِ (به نظر خودم) ناموفق کتاب MBTI

شروع پست‌های MBTI ای!

 

پیش‌نهادهایی برای بهبود عملکرد

 

نشانه‌های عملی از رشد درونی ^.^

از کتاب 12 ستون موفقیت

 

انگیزه‌های رشد؟ شاید :)

 

این سینوس‌های همیشگی..

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 95، 6 فصل دوم، 14 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)

مرور سال 95 بلاگی - قسمت اول

 

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

تیکه‌ی اول منظورش سفر تنهاییه :)) + جمع‌بندی 94

هدایای کائنات از سال 89 تا 94

تاکید می‌کنم، چه روزای سختی رو رد کردم!!

از کتاب "پدرانِ غایب، گای کارنو"..

از همون کتاب + تحلیل‌های یک عدد صدرا!

 

روزای سنگین دانشگاه..

بخشی دیگر از پدران غایب

قدم اول برای شفا یافتن..

از بچگی کارام دیر و زود داشت اما سوخت و سوز نداشت :)))

 

دغدغه‌های صدرای 22 ساله

و بالاخره یک عدد صدرای عصبانی!

بعضی وقتا

هیچ‌کس جز تو نخواهد آمد...

دل‌تنگی یک خطی!

به برنای عزیز..

 

نامه‌ای به لیونل مسی!

طعم خاطرات: شکلات تلخ..

یذره از هر جا...

پیپر گراف :)

قضاوت نکنیم :|

 

و خدایی که همین نزدیکیست :)

آشتی کنون صدرا با خداش :)

عجب صبری خدا دارد...

جمع‌بندی..

9 دسته از عشاق - خیال‌پردازان

گام دوم در مسیر صدرا شدن - شروع MBTI

بال‌هایت را کجا جا گذاشته‌ای؟

آرمان‌شهر من

کسشر فلسفی :| (واقعا تیتر برازنده‌تری پیدا نکردم!)

 

اصول مذاکره!

بخشی از مسیر...

استارت رسمی پرانا با لیان

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 95، 6 فصل اول، 32 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)

مرور سال 94 بلاگی - قسمت دوم

 

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

خودشناسی به روش سهیل رضایی - 1

تولدم...

میم مثل مرد!

روزای خوبی هم داشتیم :)

خودشناسی به روش سهیل رضایی - 2

صدرای در حال گذار...

 

قصد پنهان..

کارتون 6 BIG HERO

ارتباط موثر به روش فرهنگ.. - 1

املت کوتاه :)

از مسیر لذت ببر :)

 

اتاق تکونی و چیزهای دگر تکونی!

کامنتاش :)

ارتباط موثر به روش فرهنگ.. - 2

زندگی و انتخاب...

لبخندِ یادآوریِ یک خاطره :)

سه‌گانه‌های بیست و دو سالگی...

تنها در دانشکده

یه پست گرافی :)

شلوغیای همیشگی اواخر پاییز..

 

حافظ و یلدا

امید در لحظه‌های خستگی..

مغز شلووغ!

پایان ترم هفت :)

 

شعری در باب مادر...

یه حال گذار دیگه...

 

ادبی‌گویه‌های رمز دار!

دل‌گویه‌های رمز دار...

رابطه رو بلدی؟!

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 94، 6 فصل دوم، 29 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)

مرور سال 94 بلاگی - قسمت اول

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

روی ماه خداوند را ببوس - 1

روی ماه خداوند را ببوس - 2

جاناتان، مرغ دریایی - 1

جاناتان، مرغ دریایی - 2

موفقیت - 4

مکالمه..

صلح درونی؟.. شاید :)

درد رشدی کشیده‌ام که مپرس :))

دغدغه‌های همیشگی...

 

خارج از روزمرگی‌های زندگی

بچه‌ها 3>

رشد :)

موفقیت - 5

 

شکستن!

شباهت کوه‌نوردی با زندگی

بی تو مهتاب شبی....

فکر، شهدای غواص، دعوا با خدا!

 

عجب روزای سختی داشتیم!!..

نظریات صدرا - شماره یکم :))

3>

شاهین می‌نویسه :)

 

شروع مسیر روان‌شناسی ^.^

خاطرات 1 هفته از اون روزای... - 1

خاطرات 1 هفته از اون روزای... - 2

کودکانگی :)

 

هنوز هم ترسناکن :| :)))

نظریات صدرا - شماره دوم :)

آلیس-گویه‌هایی در سرزمین عجایب

بلند بلند فکر کردن و غر زدن!

یک ترم عادی در دانشگاه :))

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 94، 6 فصل اول، 30 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)

پست پانصدم!

این پونصدمین پستیه که من دارم توی این بلاگ می‌نویسم!

روی "می‌نویسم" تاکید دارم چرا که یه سریشو منتشر نکردم.. و روی "این بلاگ" هم تاکید دارم چرا که از قبل باز کردن وبلاگ برای خودم هم دست نوشته‌هایی داشتم، و توی این مدت هم به جز اینجا چیزهایی برای خودم یادداشت کردم....

 

اما اینا مهم نیست!

چیزی که می‌خوام بگم اینه که وقتی این بلاگ رو باز کردم هیچ فکر نمی‌کردم که روزی برسه که پانصد تا متن کوتاه یا بلند بنویسم...

هیچ فکر نمی‌کردم که هزار و هفت‌صد و سی و سه روز (چیزی نزدیک به پنج سال!) بگذره و هنوز درحال نوشتن توی همون کانتکستی باشم که از روز اول توش شروع کردم...

هیچ فکر نمی‌کردم که روزی بیاد که توی اون روز بیش از صد نفر دل‌نوشته‌های منو بخونن! چیزی که لزوما ربطی به کسی جز خودم نداشته احتمالا...

و خیلی چیزای دیگه :)

 

اینا رو نوشتم که به خودم یادآوری کنم چقدر خوب که توی این سال‌ها کم و بیش ثبات داشتم، چقدر خوب که پای خودم و دلم واستادم و چقدر خوب که الآن به جایی رسیدم که با خودم و احساساتم در صلح و آرامشم :)

به نظر من وبلاگ داشتن چیزی بیشتر از نوشتن روزانه‌ی افکار و احساسات یا امثال اوناست... کارهای خیلی بیشتری از صرفا قوی کردن قلم و فکر آدم می‌تونه بکنه... شاید به نظر نیاد!

ولی علی ای حال من خوش‌حالم که یه روزی تصمیم گرفتم وبلاگمو باز بکنم و خوش‌حال‌ترم که پای این تصمیمم واستادم :)

مرور سال 93 بلاگی

پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته می‌خواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوت‌های خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکته‌ش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)

------------------------------------

 

حماقت

بیشتر ببینیم

اصلاحیه

قرآن

داستان 91ی‌ها - 0

داستان 91ی‌ها - 1

 

استت جیمیل

آدم باشیم

زندگی کوتاه است

خدای ملاصدرا

مرسی که هستین

تفاوت‌های من و تو

بوی خوش یک زن

منم آدمم خب!

 

موفقیت - 1

موفقیت - 2.1

موفقیت - 2.2

داستان 91ی‌ها - 2

آخرش که چی؟

استرس عاشقی

جمع کردن خود

 

غرهای یک عدد صدرای کوچک

موفقیت - 3

داستان 91ی‌ها - 3

پایان 93

راه آرامش ذهن

پست نوروزی

 

--------------------------------

پ.ن.1: سال 93، 4 فصل، 27 پستِ تا حدودی ارزشمند..

ده

پیش نوشت: شماره‌ی ده، از سری دل‌نوشته‌هایی که اکثرشون قابل شاره کردن نیستند...

--------------------------

 

رشد، رشد، رشد...
خلاصه‌ی چند سال اخیر زندگیم همین بود!
۱۷ سالگی قبول نشدن المپیاد، سخت‌ترین شکستم تا اون موقع..
۱۸ سالگی ورود به دانشگاه بعد از لیترالی ۱ فاکینگ سال فقط درس خوندن... دانشگاه صنعتی شریف، اوووف!
۱۹ سالگی فشارهای دانشگاه و بی‌معنایی‌ای که بین همه‌ی ترم سومی‌ها اپیدمی شده بود...
۲۰ سالگی سالِ خوبِ خوش گذرونی با دوستان و شروع رابطه‌ی عاطفی :) رشد احساسی و فکری
۲۱ سالگی به خاک سیاه نشستن! :))))
۲۲ سالگی شفای کودک درون، کلاس‌های غیر حضوری مختلف و شروع سیر مطالعات روان‌شناسی
۲۳ سالگی ادامه‌ی کلاس‌های حضوری و غیر حضوری و مطالعات و ...
۲۴ سالگی سال سیاه زندگی صدرا به بیان صدرای ۲۴ ساله! تمام شدن رابطه، شروع کار و شرایط جدید زندگی... بیش‌ترین میزان رشد در تاریخ زندگی صدرا توی یک سال..
۲۵ سالگی تثبیت و تقویت و ترمیم صدرای خودساخته، آگاه و توان‌مند
۲۶ سالگی استارت استقلال کامل (فکری، روانی، عاطفی و مالی) و شروع قلقلک‌های عاطفی جدید....

 

به یه بیان دیگه مرور کنیم
سرخوردگی آپولو
سرافرازی آپولو
سرک کشی هادس
آزادی پوسایدون و دیونوسوس
دزدیده شدن توسط هادس
همراهی هرمس اما هنوز دست و پا زدن در هادس
ادامه‌ی همراهی هرمس و آرام آرام بلند شدن از خاک، بزرگ‌تر شدن ظرف وجود..
بار دیگر هادسِ مرگ‌بار و جدی، ظهور مجدد آپولو و بیرون شدن موقت از فضای احساس
هم‌کاری هرمس و آپولو، خاموشی پوسایدون
غنچه‌هایی از زئوس.. بازگشت پوسایدون به میادین!

 

توی این سال‌ها، از یه صدرای لوسِ بی‌اراده و خام و کودک، به یه صدرای آرامِ محکم و با فکر تبدیل شدم که اگه به جمع‌بندی برسه برای انجام کاری، هرچی در توان داره (از صبر و جنگندگی بگیر، تا هزینه‌های مالی و روانی و فکری) برای رسیدن به خواسته‌ش انجام میده... خواسته‌ای که با هیجان و از سر هوس بهش نرسیده! خواسته‌ای که براش دلایل زیادی در تنهایی خودش داره....

 

اینکه بگم از رشد کردن خسته‌م حقیقتا غرغرهای صدرای خسته(بخوانید گشاد!) ی درونمه :))

اما اینکه بگم مشتاق به همین مدل رشد کردن بی‌وقفه هستم هم چرت محضه!! :)))

یه چیزی بینابینم آرزوست....

باشد که چنین شود :)

 

---------------------

پ.ن.1: به تاریخ 25/مرداد/98

97 خود را چگونه گذراندید (با تاخیر!)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مرور پست‌های قدیمی

دارم یه سری از متن‌هایی که قبلا توی بلاگم گذاشته‌م رو مرور می‌کنم، به چیزای جالبی برخوردم... ولی الآن میخوام درباره‌ی این یه حرفایی بزنم!

1. درمورد شماره‌ی 1ش، جمله‌های قشنگ و درستی هستن به نظرم، اما این چندتا برام جالب‌تر بودن:

  • تلاش، تلاش، تلاش... برای کار بزرگ آرزو نکن! تلاش کن
  • زندگی کوتاه است! تا دندان داری لبخند بزن :)
  • و البته که این: عاقل به کنار آب جو پل می‌جست، دیوانه پا برهنه از آب گذشت ...
2. خوشحالم که این کارو کردم برای خودم :)
3. بخش اولشو دارم انجام میدم، بخش دومشو به تمامی انجام دادم و هنوزم دارم انجام میدم و از خودم راضیم، بخش سومشو به نوع دیگه‌ای (مراقبه) دارم انجام میدم، برای بخش چهارم دیگه درگیر شاهین یا دوستای دیگه‌م نیستم... کم و بیش خود کفا شدم و بالاخره برای بخش پنجم فقط لبخند :)
4. هنوزم از این جمله‌ها انرژی می‌گیرم... به سبک دیگه‌ای :)

end of another step

خب!

تموم شد :)

یه بخش گنده‌ی دیگه هم گذشت و ازش یه سری خاطره موند فقط! یه سری چیز ناله و غر و خستگی و کلافگی و خوندنای وقت و بی‌وقت و یه روزایی نخوندن و .....

حضور دوست‌های قدیمی و جدیدی که انصاف نیست اگه ازشون یاد نکنم و نگم که انرژی‌ای که از اونا گرفتم باعث شد بتونم این چند ماه ادامه بدم و کم نیارم و .....

و اما خودم! دلم میخواد بگم که دمم گرم! تونستم! واستادم... پای خودم و ارزش‌هام و آرزوهام موندم... نتیجه هرچی بشه مهم نیست! واقعا وقتی همه‌ی تلاشی که می‌تونستم (با وجود همه‌ی شرایط) رو کردم، دیگه اینکه تهش چی بشه و به چه نتیجه ای برسیم مهم نیست.. هرچی پیش بیاد ازش بهترین استفاده رو می‌کنم چون من "صدرا" هستم :) چون تا حالا کم و بیش همین کارو کردم و هر روز دارم تو این مسیر و این نگرش کامل‌تر میشم..