پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
گفتاری فلسفی در باب خوب یا بد بودن روز :))
بازم غر قبل کنکوری (بی اعصاب!)
آخیییش :) مرور 97 و دلنویسی..
داستانی عجیب از دل یک مراقبهی عجیب
بازم مراقبه، بازم داستان، داستان یک مرد...
بالاخره یه بازهی آروم تو زندگی پیدا شد! :)
--------------------------------
پ.ن.1: سال 98، 6 فصل اول، 29 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)
پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
تراوشات یک ذهن زیبا - شمارهی 4!
تراوشات یک ذهن زیبا - شمارهی 7 ;-)
همهی آنچه در زندگی دارم و نمیخواهمش!
ما نمیبازیم! یا میبریم، یا میآموزیم...
--------------------------------
پ.ن.1: سال 97، 6 فصل دوم، 28 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)
پ.ن.1: اگه نخونیدش چیزیو از دست نمیدین! این متنها رو برای خودم مینویسم که بعدهها یادم بیاد چهها کردم توی این ماه :)
---------------------------
----------------------------------------
پ.ن.1: شاید بشه گفت شلوغترین سال زندگیمه امسال!
پ.ن.2: واقعا ماه سنگینی بود.. کارای زیاد، ملاقاتهای زیاد و ....
پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
منِ ارزشمند - 1
استارتِ مرحلهی جدید، اینجا بود!
تفاوت حسرت و احساس قربانی بودن
خاطره - ماهگرفتگی - چاشم - شمال!
گفتارهایی در باب سفرِ قهرمانی..
فرو ریختن ثبات و خوشی پوشالی :)
--------------------------------
پ.ن.1: سال 97، 6 فصل اول، 28 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)
پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
یادداشتی بر تئاتر "این یک پیپ نیست"
یکی از عمیقترین دلنوشتههام!
از سری مقالههام در سایت ریمیا که به فاک رفتن ظاهرا :)))
تفاوت دنیای آدما تو کمتر از 10 دقیقه فاصلهی جغرافیایی...
--------------------------------
پ.ن.1: سال 96، 6 فصل دوم، 18 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)
پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
جدیترین نشانههای عمو هادس so far...
هادس از چیزی که میبینید به شما نزدیکتر است....
از اون متنهای عمیق و کوتاه.. :)
این پست و 3 پست بعدی، بدرقهطور..
خداحافظی به شیوهی ساربان نامجو..
--------------------------------
پ.ن.1: سال 96، 6 فصل اول، 13 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)
پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
اولین پست سپاسگزاری (اجرای ایده)
معرفیِ (به نظر خودم) ناموفق کتاب MBTI
پیشنهادهایی برای بهبود عملکرد
نشانههای عملی از رشد درونی ^.^
--------------------------------
پ.ن.1: سال 95، 6 فصل دوم، 14 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)
پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
تیکهی اول منظورش سفر تنهاییه :)) + جمعبندی 94
تاکید میکنم، چه روزای سختی رو رد کردم!!
از کتاب "پدرانِ غایب، گای کارنو"..
از همون کتاب + تحلیلهای یک عدد صدرا!
از بچگی کارام دیر و زود داشت اما سوخت و سوز نداشت :)))
و بالاخره یک عدد صدرای عصبانی!
گام دوم در مسیر صدرا شدن - شروع MBTI
کسشر فلسفی :| (واقعا تیتر برازندهتری پیدا نکردم!)
--------------------------------
پ.ن.1: سال 95، 6 فصل اول، 32 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)
پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
خودشناسی به روش سهیل رضایی - 1
خودشناسی به روش سهیل رضایی - 2
ارتباط موثر به روش فرهنگ.. - 1
اتاق تکونی و چیزهای دگر تکونی!
ارتباط موثر به روش فرهنگ.. - 2
سهگانههای بیست و دو سالگی...
--------------------------------
پ.ن.1: سال 94، 6 فصل دوم، 29 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)
پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
خاطرات 1 هفته از اون روزای... - 1
خاطرات 1 هفته از اون روزای... - 2
آلیس-گویههایی در سرزمین عجایب
--------------------------------
پ.ن.1: سال 94، 6 فصل اول، 30 پستِ تا حدودی ارزشمند.. (برای من!)
این پونصدمین پستیه که من دارم توی این بلاگ مینویسم!
روی "مینویسم" تاکید دارم چرا که یه سریشو منتشر نکردم.. و روی "این بلاگ" هم تاکید دارم چرا که از قبل باز کردن وبلاگ برای خودم هم دست نوشتههایی داشتم، و توی این مدت هم به جز اینجا چیزهایی برای خودم یادداشت کردم....
اما اینا مهم نیست!
چیزی که میخوام بگم اینه که وقتی این بلاگ رو باز کردم هیچ فکر نمیکردم که روزی برسه که پانصد تا متن کوتاه یا بلند بنویسم...
هیچ فکر نمیکردم که هزار و هفتصد و سی و سه روز (چیزی نزدیک به پنج سال!) بگذره و هنوز درحال نوشتن توی همون کانتکستی باشم که از روز اول توش شروع کردم...
هیچ فکر نمیکردم که روزی بیاد که توی اون روز بیش از صد نفر دلنوشتههای منو بخونن! چیزی که لزوما ربطی به کسی جز خودم نداشته احتمالا...
و خیلی چیزای دیگه :)
اینا رو نوشتم که به خودم یادآوری کنم چقدر خوب که توی این سالها کم و بیش ثبات داشتم، چقدر خوب که پای خودم و دلم واستادم و چقدر خوب که الآن به جایی رسیدم که با خودم و احساساتم در صلح و آرامشم :)
به نظر من وبلاگ داشتن چیزی بیشتر از نوشتن روزانهی افکار و احساسات یا امثال اوناست... کارهای خیلی بیشتری از صرفا قوی کردن قلم و فکر آدم میتونه بکنه... شاید به نظر نیاد!
ولی علی ای حال من خوشحالم که یه روزی تصمیم گرفتم وبلاگمو باز بکنم و خوشحالترم که پای این تصمیمم واستادم :)
پیش نوشت: این کاریه که خیلی وقته میخواستم انجام بدم، که بلاگمو مرور کنم و یه سری تفاوتهای خودم و قلمم و یه سری چیز دیگه رو توش رد بزنم... اما نکتهش اینجاست که به درد کسی جز خودم احتمالا نخواهد خورد :)
------------------------------------
--------------------------------
پ.ن.1: سال 93، 4 فصل، 27 پستِ تا حدودی ارزشمند..
پیش نوشت: شمارهی ده، از سری دلنوشتههایی که اکثرشون قابل شاره کردن نیستند...
--------------------------
رشد، رشد، رشد...
خلاصهی چند سال اخیر زندگیم همین بود!
۱۷ سالگی قبول نشدن المپیاد، سختترین شکستم تا اون موقع..
۱۸ سالگی ورود به دانشگاه بعد از لیترالی ۱ فاکینگ سال فقط درس خوندن... دانشگاه صنعتی شریف، اوووف!
۱۹ سالگی فشارهای دانشگاه و بیمعناییای که بین همهی ترم سومیها اپیدمی شده بود...
۲۰ سالگی سالِ خوبِ خوش گذرونی با دوستان و شروع رابطهی عاطفی :) رشد احساسی و فکری
۲۱ سالگی به خاک سیاه نشستن! :))))
۲۲ سالگی شفای کودک درون، کلاسهای غیر حضوری مختلف و شروع سیر مطالعات روانشناسی
۲۳ سالگی ادامهی کلاسهای حضوری و غیر حضوری و مطالعات و ...
۲۴ سالگی سال سیاه زندگی صدرا به بیان صدرای ۲۴ ساله! تمام شدن رابطه، شروع کار و شرایط جدید زندگی... بیشترین میزان رشد در تاریخ زندگی صدرا توی یک سال..
۲۵ سالگی تثبیت و تقویت و ترمیم صدرای خودساخته، آگاه و توانمند
۲۶ سالگی استارت استقلال کامل (فکری، روانی، عاطفی و مالی) و شروع قلقلکهای عاطفی جدید....
به یه بیان دیگه مرور کنیم
سرخوردگی آپولو
سرافرازی آپولو
سرک کشی هادس
آزادی پوسایدون و دیونوسوس
دزدیده شدن توسط هادس
همراهی هرمس اما هنوز دست و پا زدن در هادس
ادامهی همراهی هرمس و آرام آرام بلند شدن از خاک، بزرگتر شدن ظرف وجود..
بار دیگر هادسِ مرگبار و جدی، ظهور مجدد آپولو و بیرون شدن موقت از فضای احساس
همکاری هرمس و آپولو، خاموشی پوسایدون
غنچههایی از زئوس.. بازگشت پوسایدون به میادین!
توی این سالها، از یه صدرای لوسِ بیاراده و خام و کودک، به یه صدرای آرامِ محکم و با فکر تبدیل شدم که اگه به جمعبندی برسه برای انجام کاری، هرچی در توان داره (از صبر و جنگندگی بگیر، تا هزینههای مالی و روانی و فکری) برای رسیدن به خواستهش انجام میده... خواستهای که با هیجان و از سر هوس بهش نرسیده! خواستهای که براش دلایل زیادی در تنهایی خودش داره....
اینکه بگم از رشد کردن خستهم حقیقتا غرغرهای صدرای خسته(بخوانید گشاد!) ی درونمه :))
اما اینکه بگم مشتاق به همین مدل رشد کردن بیوقفه هستم هم چرت محضه!! :)))
یه چیزی بینابینم آرزوست....
باشد که چنین شود :)
---------------------
پ.ن.1: به تاریخ 25/مرداد/98
دارم یه سری از متنهایی که قبلا توی بلاگم گذاشتهم رو مرور میکنم، به چیزای جالبی برخوردم... ولی الآن میخوام دربارهی این یه حرفایی بزنم!
1. درمورد شمارهی 1ش، جملههای قشنگ و درستی هستن به نظرم، اما این چندتا برام جالبتر بودن:
خب!
تموم شد :)
یه بخش گندهی دیگه هم گذشت و ازش یه سری خاطره موند فقط! یه سری چیز ناله و غر و خستگی و کلافگی و خوندنای وقت و بیوقت و یه روزایی نخوندن و .....
حضور دوستهای قدیمی و جدیدی که انصاف نیست اگه ازشون یاد نکنم و نگم که انرژیای که از اونا گرفتم باعث شد بتونم این چند ماه ادامه بدم و کم نیارم و .....
و اما خودم! دلم میخواد بگم که دمم گرم! تونستم! واستادم... پای خودم و ارزشهام و آرزوهام موندم... نتیجه هرچی بشه مهم نیست! واقعا وقتی همهی تلاشی که میتونستم (با وجود همهی شرایط) رو کردم، دیگه اینکه تهش چی بشه و به چه نتیجه ای برسیم مهم نیست.. هرچی پیش بیاد ازش بهترین استفاده رو میکنم چون من "صدرا" هستم :) چون تا حالا کم و بیش همین کارو کردم و هر روز دارم تو این مسیر و این نگرش کاملتر میشم..