دلنوشته
- چهارشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۱۱ ب.ظ
وقتی یه تجربهای برات پیش میاد که با بلدوزر از روی روح و روانت رد میشه و به خاک سیاه میشینی و نمیتونی دردشو تحمل کنی .....
وقتی انقدر درد داری که دنبال هر راهی برای فرار از اون درد میگردی
وقتی دلت نمیخواد پای خودت (خود دردناکت) واستی و فکر میکنی نمیتونی با دنیای بیرحم و چنگ و دندونش بجنگی
اونجاست که باید واستی !
سخته! میدونم ... اما خودم تا حالا این کارو کردم! کردم که میگم! سخته ولی شدنیه ... سخته ولی اگه این کار سختو بکنی اونوقته که میتونی به خودت افتخار کنی ... سخته ولی اگه فرار کنی تا همیشه یه گوشهی ذهنت هست که "همهی کاری که میتونستم برای خودم بکنم رو کردم؟" .... سخته ولی باید واستی ...
به صدای روحت گوش بده ... روحت یه بخشیش همون صداییه که میگه نمیخواد درد بکشه ها! اما اون فقط یه بخشه .. صدای بقیهی قسمتای خودت رو هم گوش کن ... خوابهاتو تعبیر کن .. خواب زبان ناخودآگاهه! بهت میگه که کجای کارت غلطه، چیو داری درست پیش میبری، الآن باید چیکار کنی ......
بشین پیش خودت دو دوتا چهارتا کن ببین که کاری که داری میکنی براساس ارزشهاته یا نه ... یه ارزش هست به اسم رشد، یه ارزش دیگه هم هست به اسم آرامش (یا مثلا الکی اذیت نشدن) .... بشین فکر کن که کدومش برای state الآنت اولویتش بیشتره (یا شایدم یه چیز دیگه اولویت بالاتری داشته باشه کلا!)
ببین رشدی که موندن توی این شرایط سخت برات اتفاق میفته ارزشمند تره یا چی؟
بعد پاش واستا :)
-----------------------
پ.ن.1: مخاطب خاص این متن خودمم اما میتونه تک تک آدمای دنیا هم مخاطبش باشن
- ۹۷/۰۱/۲۹