آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

صدرا-طور

مسلما هیچ آدمیزادی که خود-آزاری نداشته باشه و نیاز بدنش بیش از 7ساعت خواب در شبانه روز باشه، دوست نداره که شب ساعت 3 بخوابه و صبح ساعت 7-6 بیدار شه ! مگه اینکه دلیل خوبی براش داشته باشه :)

این آدمه که گفتم خودمم :دی و دلیلی که گفتم هم اینه که وقتی میبینم کاری پیش میره به سختی و کم-خوابی و غیرش میچربه و شاد میشم :)

اولین پیپر عمرم داره کم کم سابمیت میشه ....

سه روز از زندگی یک شریفی مملکت!

چند روز بود که میخواست بره گراف! (گراف یه کافه ایه نزدیک خونشون که هروقت بری اونجا، حداقل یه آشنا پیدا میکنی !!)

بالاخره با کلی چونه زدن دوستاشو راضی کرد که برن اونجا درسشونو بخونن و تمرینو حل کنن ...

ولی "و تو چه میدانی که دختر چیست ؟" !! یکی از دختر ها درست همون ساعتی که قرار بود با بقیه از دانشگاه به سمت گراف راه بیفتن خبر داده بود که "تازه بیدار شدم و نمیدونم چیکار کنیم و ....." ! :)) نمیدونی ؟؟ :)))))

بگذریم ..

دانشگاهی_جات!

من موندم داستان چیه که نمیتونم سه روز پشت هم خالی پیدا کنم !! یه مسافرت ... یه خونه ی مامانبزرگ !! یه پارک !!!!

نه که وقتم خالی نباشه ها ! نمیتونم سرمو بخارونم :)))

البته شکایت ندارما .. فقط میخوام بعضی وقتا بعد از چندین روز موندن توی دانشگاه تا ساعت 9 و 10 شب و دیـــــر رسیدن به خونه، یه 5شنبه و جمعه م خالی باشه تا بتونم نفس بکشم :))

این هفته ایشالا یه پارک بریم :)))

روانشناسی_طور 1 (اولین قدم)

برای شفا باید چه کرد ؟

آدمی وقتی به بیماری خود اقرار میکند، آماده‌ی شفا میشود ... آیا تا به حال کسی را دیده‌اید که به دکتر رفته و بگوید سالم هستم ؟؟ و آنگاه بیماری‎ای که انکارش میکند شفا یابد ؟

آدمی وقتی به بیماری خود اقرار میکند، آماده‌ی شفا میشود ... آیا شفا، فقط فیزیکیست ؟ پاسخ خیر است ! روح و روان انسان نیز نیاز به شفا دارد. همانطور که رابطه‌ی انسان (با انسانها یا مسائل زندگیش) .. همانطور که اعتیاد ..

"95% از ناخودآگاه انسان تا 6سالگی شکل میگیرد ! وقتی که او ضعیف‌تر از آن‌ست که هــــرگونه دخالتی در ورودی مغز و احساساتش داشته باشد" و به این دلیل است که حال که بنده بیست و چند سال دارم، باید به دنبال شفای ناخودآگاه ناکوکم بروم تا بتوانم در زندگی آن کنم که باید!

"اگه راهی برای مشکلت وحود داشته باشه فقط از این مسیر میگذره .." (م.درودیان در جلسه‌ی روان‌درمانی به من)


خلاصه که اولین قدمو برداریم ... بقیش خودش میاد :) اولین قدم اقرار به ضعف و دیدن مشکله :" سخته ولی ممکن ....


-------------------------------------

پ.ن.1:

یاد یه دیالوگ از interstellar افتادم :

-it's not possible

-no! it's necessary


طولانی ولی مفید !!

ما در جامعه ای برونگرا زندگی میکنیم که به تنهایی و سکوت ارزش زیادی نمیدهد. ما دائما درحال پر کردن درون خود با مکالمات، فیلمها و برنامه های رادیویی و تلوزیونی هستیم. ما درحالی که تشنگی فرهنگی و سیاسی داریم و دائما درحال جذب اطلاعات و بدنبال تفریح هستیم، همواره نگرانیم که چیز مهمی را از دست بدهیم. ما خود را با آنچه در دسترسمان است خفه میکنیم تا مبادا با خود تنها باشیم.
تنها چند نفر از بیمارانم توانایی دارند چند ساعتی را بدون سقوط به ورطه ی افسردگی، در تنهایی بگذرانند. مردان از تنهایی و سکوت هراس دارند و نگرانند که این تنهایی به وابستگی آنها لطمه ای وارد کند. آنها نمیخواهند مستقل باشند و از گیر افتادن در خلا تنهایی وحشت دارند. تنهایی باعث میشود فرد با اندوه های خویش روبرو شود و آنها را شکست دهد.
......
------------------------------------------

95 خود را چگونه گذراندید ؟

خوب خیلی طبق پیشبینی ها پیش نرفت اوضاع :دی

اولش که قرار بود توی عید کارای ترممو بکنم که نترکم، نکردم و 1ماهه که دارم میترکم :)))

بعد از عید هم که هفته ای نشد که توش ترکیبی از موارد زیر نباشه:

  • 2تا میانترم توی هفته + 3تا تمرین توی همون هفته !! :|
  • 2تا میانترم توی 1روز !!
  • کارای شورا
  • پیپر گرافمون که روی هواست هنوز :|

متن یاد استاد میرعمادی

دیده شده که بعضی اساتید فقط استاد نیستند! معلمند … برخی از آن بعضی، فقط معلم نیستند! راهنمایند … بعضی از آن برخی، فقط راهنما نیستند! که اگر تو دانش جو باشی، روش بهتر زیستن را از او می آموزی … نظم را می آموزی … دقت و توجه در انجام کار را می آموزی …

البته کسانی هم هستند که دوست داشتند او فقط برگه ی انتخاب واحدشان را امضا میکرد ولاغیر ! نزدیک به 100% افراد جامعه ی شریف ! بله ! اما او ناامید نشده و هر ترم با مشغله ی بیش از پیش، به رهنمایی و ناامید کردن آن افراد اندک شمار میپردازد.

دماغش چاق و راهش پر رهرو باد :دی


کوتاه کوتاه

مکالمات ذهنی من امروز عصر:

- بعضی وقتا خوبه به جای درس خوندنهای همیشگی و نا-شاد بودن بری دوستتو توی بیمارستان ببینی :( ناسلامتی عملش کردن :|

- 3تا امتحان !! شیب !! عمه ! :-اخم

- عبضی :-(

پسر هستم :دی

بدون شرح :))))))))))))))))

برنامه هفتگی !؟

"""""

نه :/ مشکل اینه که بعضیا با برنامه ریزی دوشواری دارن، بعضیا (من مثلا) با یهویی بیرون رفتن 😞

برای همینه که مدتهاست با هم نمیتونیم بیرون بریم 😐

لزوما هم هیچکدوم  اشتباه نمیکنیم !! تناقضش اینجاست :دی

"""""


این جوابای من به بنده خدایانی بود که باعث شدن این پست رو بذارم :)

خالی کردن ذهن

3تا امتحان و 2تا ددلاین تمرین همه و همه توی 3روز !!! :| :-اس

یکی از اون 3تا، میانترم درس ارشدیه که واقعا به پاس کردنش نیاز دارم :"

یکی از اون 2تا هم تمرین 2ی همون درسه :دی

خلاصه تا همین حالاش (از عید به بعد) که داشتیم جر میخوردیم، این 3-4 روز هم به طریق اولی ... باشد که بعدش فاینالی رستگار شوم :|


چیزای زیادی پیش اومدن که بخوام بگمشون !