آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

وقتی میفهمی سنتور زدن بلدی !

وقتیه که 60دقیقه بی وقفه میتونی چیزایی بزنی که قبلا هیچکس نزده و میدونی که بعدا هم هیــچکس نمیتونه عینشو بزنه :-)

البته به شرطی که قابل گوش کردن باشه :))) که اگه نباشه نمیتونی 60دیقه تحملش کنی :دی


-----------------------

پ.ن.1: امشب اولین شبی بود که "سن‌تورزدم ! :-peace :)

apologize

راستش یذره اولویتهام تغییر کرده ... وگرنه به وقتش باز صدرای نویسنده برمیگرده :-)


  • نمیدونم کی وقتش میشه ! شاید خیلی زود، شایدم خیــــلی دیر ! (یاد فیلم "خیلی دور خیلی نزدیک" افتادم !) از اوردرِ 1هفته تا چند سال :"
  • حالت گذار تا وقتی که زنده ای وجود داره :)) بعضی وقتاش کندتره و نمیبینیش و میگی "مدتیه که به یه حالت استیبلی رسیدم" :)))) ولی این جوکی بیش نیست :دی بعضی وقتای دیگش اینقدر تند و سریع میشه که نمیفهمی کی اینهمه تغییر کردی ! اکثرا هم که یه سرعت معمولی ای داره و اوردوز نمیکنی ... تو حالت دوم باید حواست به تصمیمهایی که میگیری باشه .. الآن که مدت خوبی ازش میگذره، دارم میبینم که تصمیم درستی گرفتم، هرچند هنوز دارم گذار رو طی میکنم ... یه گذاری که هرچی دیرتر بشه -همونطور که دارم توی همکلاسیهام میبینم- سخــــت تر میشه ....
  • کافه گراف رو دوست دارم! دوستام رو هم دوست دارم :)) یه مدتیه بیشتر از دوستام کافه گراف رو میبینم :" ولی برمیگردم ... الآن وقتیه که باید تنها رفت کافه :)
  • نقاشی هم میکشم :)))

از همه ی اینا که بگذرم، دیشب یه چیزی فهمیدم :" فهمیدم صدرای ایده آل باید چجوری باشه ... صدرای درستِ بنظر خودم رو پیداش کردم، ولی ..... نمی دونم چجوری ...

---------------------------------
پ.ن.1: مرسی که کامنت دادی که جواب بدم که تریگری شد این نوت رو بنویسم :)

فوت(/foot/)

1. خواستم یه خاکی از اینجا بتکونم

2. ترم جدید شروع شده و مطابق معمول ترمهای بهار، بی حوصلگی و کرختی ول کن این بدن نمیشه :))) خستگی ترم قبل اول ترم رو خراب میکنه، بعد از عید هم که هوای مطبوع و خوابهای مطبوعتر :دی

3. کلاسهای این ترمم رو اندازه ی ترم پیش دوست ندارم .. (طبیعی هم هست ! :دی ترم 8یم دیگه باید هرچی مونده رو کم کم برداریم :")

4. خیلی وقته خوابگاه نرفتم ! دلم تنگشون شده

5. دارم مرد میشم ! (این جمله توضیح زیاد داره ...! من حوضله کم دارم ! :دی)


6. دوستتون دارم، مرسی که هستین، فعلا بدرود :)

سهم من / علیرضا عصار

نمیخوام سهم دنیا رو 
تویی که سهم دستامی
اگه آرامشی دارم 
واسه اینه که همرامی 

زمین میلرزه و اینجا 
یکی بی ترس خوابیده 
تو عشق تو یه چیزی هست 
که آرامش به من میده

بزار روشن کنیم شب رو 
ستاره از تو ماه از من 
ازت یه خواهشی دارم 
تو هم چیزی بخواه از من

تموم خوبیا با تو 
چقد خالی شده دستم
بذار یکبار قبل از تو 
بگم که عاشقت هستم

چقد خوبه هوای تو 
چه عشقی رو به من دادی
گرفتار تو که هستم 
بدم میاد از آزادی

ببین راه فرارم رو 
خودم از هر طرف بستم
ازین لحظه به بعد هرجا 
که تو هستی منم هستم

بدون که عمر عشق من 
به کوتاهی ساعت نیست
عزیزم گفتنم تنها 
یه حرف از روی عادت نیست
♫♫

دوستت دارم

بدون شرح !

مادر

آسمان را گفتم:
میتوانی آیا؟ بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه، روح مادر گردی، صاحب رفعت دیگر گردی؟

گفت: نی نی هرگزمن برای این کار، کهکشان کم دارم، نوریان کم دارم، مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم.


خاک را پرسیدم:

میتوانی آیا؟ دل مادر گردی، آسمانی شوی و خرمن اختر گردی؟

گفت: نی نی هرگز، من برای این کار بوستان کم دارم، در دلم گنج نهان کم دارم.


این جهان را گفتم، هستی و حتی مکان را گفتم:

میتوانی آیا؟ لفظ مادر گردی، همه رفعت را، همه عزت را، همه شوکت را، بهر یک ثانیه بستر گردی؟

گفت: نی نی هرگز، من برای این کار، آسمان کم دارم، اختران کم دارم، رفعت و شوکت و شان کم دارم، عزت و نام و نشان کم دارم.


آن جهان را گفتم:

میتوانی آیا؟ لحظه ای دامن مادر باشی، مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی؟

گفت: نی نی هرگز، من برای این کار، باغ رنگین جنان کم دارم، آنچه در سینه مادر بود، آن کم دارم.


روی کردم با بحرگفتم:

او را آیا می شود اینکه؟ به یک لحظه خیلی کوتاه، پای تا سر همه مادر گردی، عشق را موج شوی، مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی؟

گفت: نی نی هرگز، من برای این کاربیکران بودن را، بیکران کم دارم، ناقص و محدودم بهر این کاربزرگ قطره ای بیش نیم، طاقت و تاب و توان کم دارم.

 

صبحدم را گفتم:

میتوانی آیا؟ لب مادر گردی، عسل و قند بریزد از تو، لحظه حرف زدن جان شوی، عشق شوی، مهر شوی، زر گردی؟

گفت:  نی نی هرگز، گل لبخند که روید ز لبان مادر، به بهار دگری نتوان یافت،  در بهشت دگری نتوان جست، من از آن آب حیات، من ازان لذت جان محرومم، من از آن محرومم، خنده من خالیست، زان سپیده که دمد از افق خنده او. خنده ی او روح است، خنده او جان است، جان روزم من اگر، لذت جان کم دارم، روح نورم من اگر، روح و روان کم دارم


کردم از علم سوال و گفتم:

میتوانی آیا؟ معنی مادر را بهر من شرح دهی؟

گفت: نی نی هرگز، من برای این کار، منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم، قدرت شرح و بیان کم دارم.


در پی عشق شدم، تا درآئینه او چهره مادر بینم؛

دیدم او مادر بود. دیدم او در دل عطر، دیدم او در تن گل، دیدم او در دم جان پرور مشکین نسیم، دیدم او در پرش نبض سحر، دیدم او در تپش قلب چمن، دیدم او لحظه روئیدن باغ، از دل سبزترین فصل بهار، لحظه پر زدن پروانه در چمنزار، دل انگیزترین زیبایی، بلکه او درهمه زیبایی، بلکه او درهمه عالم خوبی، همه رعنایی، همه جا پیدا بود، همه جا پیدا بود.


شاعر معاصر سرکار خانم الیاسی


-------------------------------

پ.ن.1: خواستم چیزی بنویسم، زبونم بند اومده ...

پ.ن.2: خدا همه‌ی مادرها رو نگه داره :-اس

دست نوشت

وقتی خوابت میآد ولی نمیخوای بخوابی، با وقتی که خوابت میآد ولی نمیتونی بخوابی فرق داره :)

این یه بی-خوابی کشیدن خوبیه ...


15م اینا میرم اصفهان ! یهویی !

شب و روزگار خوش

ترم سخت و طاقت فرسایی بود این ترم ..

ولی با همه بالا و پایینش تموم شد :) شنبه آخرین امتحانه و ....

یه مسافرت، یه تولد، یه بیرون رفتن با دوست قدیمی، یه چند روز لش کردن تو خونه مامانبزرگ و یه چند ساعت پشت هم game بازی کردن رو به خودم بدهکارم :)))

باشد که رستگار شویم