آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

تنهایی

بهم می‌گفت «تو الآن در مهد آدمای مهربون و کم‌یابی»!

بهش گفتم «وقتی احساس تنهایی می‌کنی، تهران و ونکوور فرق زیادی نمی‌کنه.. آدما زندگی خودشونو دارن و انقدر خودشون دغدغه و درگیری دارن که دیگه روت نمیشه بهش بگی بیا به منم گوش بده..»


حرفای زیادی بهش زدم.. هم حضوری هم غیره! هیچ‌وقت صمیمی نبودیم ولی از همون اول راحت و گرم بود.. و این اواخر فهمیدم که خیلی دوستش دارم (as a friend)


و اما درباره‌ی تنهایی!

اولش ازش فرار می‌کنیم.. برای ندیدن تنهاییمون به بغل هر کسی پناه می‌بریم... 

بعد کم کم می‌فهمیم هر بغل و هم‌صحبتی‌ای هم ارزش نداره! شروع می‌کنیم به انتخاب هم‌صحبتامون.. ولی هنوز داریم پنهانی ازش فرار می‌کنیم...

بعد از یه مدتی بازم فرار می‌کنیم ازش ولی این‌دفعه با کار و ورزش و فعالیت‌های مسخره‌ی دیگه... 

کم کم، وقتی به هر روشی فرار کردیم و باز هم چشممون رو که بستیم توی دو قدمیمون حسش کردیم، یه جایی می‌فهمیم که "نه! ظاهرا قرار نیست دست از سرمون برداره..."

اون‌جاست که اگه شجاع باشیم و خودمونو گول نزنیم و هزارتا "اگه"ی دیگه، باهاش مواجه می‌شیم..


درباره‌ی مواجهه یه حرفی میزنن، میگن وقتی با یه مسئله‌ای که ازش می‌ترسیدی مواجه میشی، می‌فهمی که اون مسئله رو چقدر غیر واقعی سخت می‌دیدی و ترس نداشت و ...

ولی "تنهایی" چیزیه که از درون و وقتی باهاش مواجه میشی هم چیز ساده‌ای نیست اصلا!


در نهایت، اگه خوش شانس باشی بالاخره روزی می‌رسی به سطحی که بتونی "خودت برای خودت کافی باشی و تنهاییتو بپذیری و باهاش کنار بیای"

به امید اون روز.. :)

  • کورنلیوس ("همین یک نفر" سابق)

نظرات  (۴)

خب ما میخوایم ناموجود شه دیگ 😅
اوهوم و خب این از ترسه بنظرم
یعنی میگی نیاز به ارتباط بخاطر فرار از تنهایی نیست؟
پاسخ:
نه بخاطر وجود تنهاییه :))
ولی ما بیش از نیازمون ارتباط میگیریم.. اونه که بده (فکر میکنم)
نمیدونم شاید واقعا راه حلی باشه واسش،ولی خب پذیرفتنه به معنای اینه که به آدما نیاز نداشته باشی و بنظرم این امکان نداره.
پاسخ:
ولی توی تعریف من اینا دوتا چیز مختلفن..

تو ذاتا تنهایی، تنها متولد شدی و تنها میمیری...
از طرفی انسان یکی از نیازهای بنیادیش نیاز به ارتباط ه.. که اتفاقا بخاطر همون ذات تنهاشه که این نیازو داره

هم اون نیازت رو باید بپذیری و بهش اهمیت بدی و دنبال رفعش باشی هم ذاتت رو باید بپذیری و ...
نمیتونی با انکار یکی دنبال رفع و رجوع اون یکی باشی :)
میدونی چیه، به نظر من آدما فرار میکنن از تنهایی چون تو تنهایی آدم به رنج درونی انسان بودنش پی میبره و خب چون راه حلی براش نیس بهترین وساده ترین راه فراره.ولی خب از اینم که بگذریم به نظر من این نیازه هر آدمیه که کسی کنارش باشه هرچقدم بقول تو بخواد ازش فرار کنه باز یه جا یقه شو میگیره...چون بحث ذات آدمه و جنگ با ذات بیهوده ست و نمیشه عوضش کرد
پاسخ:
درسته، توی تنهایی آدم با انسان بودن و مسئولیتش روبرو میشه ...
ولی قبول ندارم که راه حلی براش وجود نداشته باشه!! قطعا وجود داره ولی ما تنبل تر و ترسو تر از اونی هستیم که بخوایم دنبال راهش بریم ....

حرف من این نیست که ایزوله بشیم و با کشی رابطه ای نداشته باشیم و ... حرفم اینه که بالاخره باید یه جایی تنهاییمونو بپذیریم، چون به قول تو ذاتمونه ... ولی در عین پذیرفتنش میتونیم با آدما هم ارتباط داشته باشیم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی