آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

برنامه ریزی

عادت دارم برای برنامه ریزی باید با یکی حرف بزنم و بهش بگم این کارا رو دارو و اون تایم این کارو میکنم و فلان و ....
خوب ! الآن کسی رو ندارم :دی

اممم...
فردا از صبح:
برنامه صبحانه با بچه‌ها

این روزا

این روزا یه کم کارام زیاد شدن ..

این روزا به روتین زندگیم کمتر میرسم ... :" مثلا سنتور کم میزنم و این قضیه داره تاثیر بد روی روحیه و اخلاقم (!! :دی) میذاره

این روزا دغدغه هام فرق کردن ... به چیزایی دقت میکنم که قبلا نمیکردم و به چیزایی دقت نمیکنم که قبلا زیاد میکردم ! ...

این روزا شرایط خوب نیست ... اصلا خوب نیست !! ولی امید دارم به آینده .. نمیدونم چقدر خوب بشه ! ولی خوب میشه :)

این روزا بیشتر از همه‌ی روزا خسته یا جدی به نظر میام .. از این بابت ناراحت نیستم ! بلکه از این صدرای روزا بیشتر خوشم میاد :)

این روزا اولویت‌هام مخصوصا توی روابط انسانی تغییر کردن ... یه جورایی غربال اراتستن داره میزنه ناخودآگاهم :))

این روزا صدرا رو سخت میشه شناخت !! یهو توی خودشه، یهو کودک میشه و از ته دل میخنده، یهو پامیشه میره ...


این روزا رو میگن حالت گذار .. :)

اصل عدم قطعیت هایزنبرگ

هر جا رو نگاه کنی میبینیش ! :|

هایزن توی اتم نگاه کرد، یونگ تو روان آدمی، من تو زندگی ...


Tired of being tired !! Don't know how long can I tolerate ... :S

خیلی خلاصه / نسخه ی قابل انتشار 2

 90% بلوغ پسرا دست مامانشونه !

بعضی مردها جنگندگی ندارن ! ... تنش پذیر نیستن :|

"من با کسی نمیجنگم ... نه با تو نه با اون :| منطقی باشیم .. جنگ بده !!" این آدما روشنفکر میشن ...


کتاب//TO READ//: پدران غایب - نوجوان ابدی / مرداب روح - باز هم من / انواع مردان،زندگی برازنده من / جوجه اردک زشت درون، ...

80%

2ساعت پیش میگفتم 80%

ولی الآن از روزم کمتر از 70% راضیم :|

دو روز اخیر !

سلام !


میخوام بگم که از این 2روزم راضیم ... هم کلی چیز برای یاد گرفتن برام داشتن، هم از وقتم استفاده کردم و ته روز نگفتم که ":| بازم تموم شد !"

شاید همین خوب تموم شدنه کمکم کرد که حسم نسبت به شرایط تغییر کنه و اون "تاج فلان" رو از سرم (بصورت موقتی حداقل) بردارم ...

به یک دوست

"میم" عزیز


میدونم که اگه کمتر از 1ماه پیش بود، ادعا داشتم که میتونم کمکت کنم و سعی میکردم هرچی بلدم رو در اختیارت بزارم ...

ولی الآن نه انرژیشو دارم، نه ادعایی ..! الآن دغدغه های خودم از حد تصور یه آدم فراتر رفتن ... لطفا ازم دلگیر نشو :(

آره !! ممکنه پیش خودت فکر کنی که "اصلا چرا باید همچین فکری کنه ؟؟" یا "من که کمک نخواستم !!" یا .......... آره ! این نیاز منه که بهت کمک کنم ... که نه به تو، که به خودم کمک میکنم !

میدونم که یک روزی برمیگردم ... و اون روز حرف هایی میزنم که ممکنه به دردت بخورن ! (ممکن هم هست نخورن !)

امیدوارم خیلی دوور نباشه اون روز ... قبلش، امیدوارم برسه اون روز :"


با احترام، همین یک نفر ...

TODO

میخوام حرف بزنم در این موارد:


درد ِ فهمیدن اونقدر زیاد هست 

که پای ثابت آرزوهای هر آدمی حداقل یه روز یا یک ساعت نفهمیدن باشه

نفهمی-محض/http://harfemim.blog.ir

-----------------------

“Our attitude toward life determines life's attitude towards us.”

Earl Nightingale

-----------------------
حرف و عملمونو یکی کنیم :|
کلا "بیایم ..."
-----------------------
بعضی چیزا رو نمیشه تغییر داد
-----------------------
- مشکل نداشتن هدف مشخص... هدف من چیه ؟ واقعا جای فکر داره
شاهین نوشت : یادم-نیست-کجاش-!/onemansdream.blog.ir

عجیــــــب !

میدونی ؟ وقتی میفهمیم که هممون با یه ناخودآگاه تهی (کااااملا تهی) پا به این دنیا گذاشتیم؛ وقتی نگاه میکنی میبینی چقــــدر آدما، نگاهاشون، تجربه‌هاشون، تصمیماشون، لایف‌استایلشون و خیلی چیزای دیگشون با هم متفاوته؛ فقط به یه چیز میتونی پی ببری ! اونم نقشیه که پدر و مادر توی زندگی و تصمیمای ما دارن ... نه مستقیم ها !! نه ! که اگه مستقیم باشه مقصر ممکنه خودمون باشیم !! منظورم تاثیریه که توی ناخودآگاهمون میذارن ... :|

آخه یونگ میگه که بخش اعظمی از ناخودآگاه ما تا 6سالگی شکل میگیره .. :" وقتی که خودمون "هـــــــــیـــــــــچ" تاثیری روی وقایع نداریم ... وقتی که هنوووز پاکیم ! وقتی که معصومیتمون نمیذاره بفهمیم چه بلایی داره سرمون میاد ...

امپراطوری

- امپراطور! خبرهای بدی به دستمون رسیده! امروز پیکی از جناح شمالی برامون فرستاده شده ...

+زودتر بگو ببینم چی شده؟

- به گفته‌ی قاصدمون، فرمانده‌ی طراح فوت کردن قربان!!

+"ن"؟؟ حتما این خبر اشتباهه! هیچکس نمیتونه فرمانده طراح رو بکشه :|

- نه قرباان :/ اشتباه نیست :( ایشون به خاطر زخم هاشون بسیار تحلیل رفته بودن ولی برای آخرین جنگمون که هنوز هم ادامه داره شبانه روز به کشیدن نقشه مشغول بودن -_- ایشون به خاطر کار زیاد فوت کردن قربان ..

+.... خبر دیگه چی داری؟

- ظاهرا فرمانده ن قبل از مرگش همه‌ی جوانب رو مثل همیشه سنجیده .. برای همین هنوز سپاهمون داره طبق نقشه ای که ایشون کشیدن پیش میرن .. ولی همه نگران اینن که شرایط تغییر کنه :-اس

+هوم... اینطور که معلومه باید خودم وارد صحنه ...

- اما امپراطور! دکترها گفتن شما باید استراحت کنین..

+میگی بشینم و از دست رفتن افرادم رو تماشا کنم؟

- امپراطور! شما برای مفید بودن توی جنگ پیر شدین :-(

+راه بهتری پیشنهاد میدی؟ به جز دادن امپراطوری به دشمن راه دیگه‌ای میشناسی؟

- تنها راهمون به نظر کمیته‌ی ژنرال‌ها اینه که امیدوار باشیم شرایط تغییر نکنه تا بتونیم نقشه ی فرمانده فقید رو پیش ببریم ... در حال حاضر راه دیگه ای وجود نداره قربان :(

+باشه! پس من از چادر خارج میشم و همه با هم امیدوار به درست انجام شدن تنها راه موجود میشینیم ..

- هر طور امر بفرمایید قربان


......

میم مثل مرد

گاهی هم اینجوری فکر کنیم بد نیست


اﻭ " ﻣــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ

ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ...

ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ...

ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود...

ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ...

و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻯ...

به او سخت نگیر..!

ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه نزن..!

ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ...

ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ...

آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!

ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!

ﻣﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺑﯽ ﮐﹷـﺴﯽ هایش ﮐﻮﺗﺎﻫﺶ کند ﻭ ﺍینطوری با همه ی دنیا لج کند..!

ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!

ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست...

یک ﻭقت هایی،

یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،

ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:

"میم" مثل " مرد

یهویی ( خالی کردن ذهن :) )

سلام


من این ترممو دوست دارم ! خیلی !!

اول از همه به خاطر گرافش، یادم اومده که باهوشم !! :دی

بعد AI که درس باحالیه ! استادش خوب نمیگه ولی درسش خیلی خوبه ...

numerical ... استاد عالی، درس خوب، یه ریاضی‌عیه که میفهممش !! تا اینجاش هنوز کثیف نشده

نقشه‌کشی(یا همون نقاشی :دی) انتزاعی، تصور فضایی، جذاب :)

DB بلدم تا جاهای خوبی از درس رو :) درسش رو هم دوست میدارم :) (البته تا جایی که وارد کد نشه ! کد DB هم خوبه ها ! ولی هنوز بلدش نیستم :")

تولدم

به‌نام خالق "او"


امشب تولدم بود ! یعنی تولدم 20مه ولی امشب برام گرفتن :) خوانواده 3> یه جورایی هم عید بود، هم 20م دو روز قبل از محرم میشد و غیره، دیگه تصمیم شد امشب بگیرن :)


خیلی خوب بود و خوش گذشت ... مثل همیشه :)

درسا عاالی شده 3> درست توی سنیه که آدم حیفش میاد بزرگتر از این شه :)) شیطون و بانمک 3>

به دلیل خوب بودن حالم، سنتوری که زدم هم عالی شد ... ینی شد اونی که میخواستم :) و این باعث میشه که هی بیشتر خوب باشم :)))) #loop !

مصطفی دیر اومد. خانمش عقد دوستش دعوت بود، مصطفی تنها اومد و دیر .. دیرتر از همه هم رفت :) خانمش بالا نیومد !

خندوانه ی امشب هم خوب و مناسب بود ... :)

یک روز دانشجوی مملکت :))

دیروز روز جالبی بود


اولش که کلاس و هیجان گراف و ایده هایی که هی میریختن توی ذهنم ... دوباره داشتم باهوش بودن رو حس میکردم :) :-peace

کلا من اعتقاد دارم هر کسی توی زمینه‌ی خودش خوب و خفنه .. زمینه ی من هم (یکیشون) گرافه :)


بعد ناهار با فر و توت :) 3> کادویی که به قول خودش ارزش معنویش کافی بود :))

خیلی خلاصه / نسخه ی قابل انتشار 1

اصلاح زمانی آغاز میشه که فرافکنی خاموش میشه ... فرافکنی یعنی بار خود را روی دیگران گذاشتن

احساس ارزشمندی رو از 20 گرفتی فقط توی زندگیت ... این میشه فرافکنی روی 20 ... یه خونه ی کاملا ایزوله، سرد، پر اضطراب :|

همش به همه کمک میکنی که خودتو آروم کنی ...

من اعتراض دارم #بدیهی

در خود شناسی حضور غیر لازمه ..