روزگاری بود ...
- شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۳۰ ب.ظ
روزگاری بود که
بشر از طبیعت بود و با طبیعت بود؛
خود را آمده از جای دگر نه،
خود را برآمده از دل خاک میدانست؛
خدایاش نه پدر، مادر بود،
نه که خورشید، مهر بود؛
حتی مرگ هم
در رحم مُردن
برای جان دادن به نطفهی دیگر بود.
روزگاری بود که آنچه آدم میخورد مقدس بود،
چه گندم، چه جگر؛
تکه نانی اگر بر زمین میافتاد
کسی آن را برمیداشت،
میبوسید و سرتاقچه میگذاشت،
برکت بود؛
شَمَن، پیشِ پای شکارچیان قبیله
روح حیوان را نوازش میکرد،
نعمت بود؛
روزگاری بود که سربهزیری فضیلت بود،
موریان را وقت راه رفتن پاییدن،
آب را وقت خوردن بوییدن،
درختان هر کدام گلدسته و مناری بودند،
میوههاشان معنای نابِ عشقورزیدن؛
روزگاری بود که خدایی بود همین نزدیکیها،
نه در اوج، در حضیضها؛
روزگاری زمین بود
و زمین بود خدا...
#وحیدشاهرضا، ۱۳ فروردین ۹۷
instagram: @jarfgroup
ツ
-----------------------------
پ.ن.1: کپی شده از کانال تلگرام گروه روانشناسی ژرف t.me/jarfgroup
- ۹۷/۰۱/۱۸