آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بازم غر :))

پیش نوشت 1: احتمالا تا روز کنکور باید این بخش صدرا رو هم تحمل کنین :دی

پیش نوشت 2: به نظرم نخونینش اصن :))

-----------------------------


بابا اصن چه خبرتونه؟!!
چی شد اینجوری شد اصلا؟!
بابا مام بچه بودیم، دغدغه هامونم گنده گنده هه ش نمره ی درس کامپایلر بود که هرچی میخوندیم پاس نمیشد لامصب
چی شد اینقد بزرگ شدیم؟! چرا اینقد زور میگین آخه؟؟ من نخوام بپزم باید کیو ببینم؟
چرا اینقد روزا عجله دارن؟ کجا رو میخوان بگیرن مگه؟؟ چرا هی هرچی میگذره به ۲۶ و بعدش ۲۷، ۲۸، ۲۹ هی نزدیکتر میشه آدم؟؟
تهرانم که هواش گه :/ چی شد اینجوری شد سید؟؟
هی بخون بخون بخون گه نخور فقط بخون که کنکور بدی که بعدش بازم بخونی! منطق رو با چند پاس کردی بزرگوار؟!
یه بام درست حسابی نمیشه رفت این وسط؟؟
آقا اصن ما هیچی
ما درونگرا
ما کم‌نیاز به دیدن روی ماه دوستان
بقیه رو چی میگی؟؟
اونا که باید بوی پوسیدگیشون از چندین هفته پیش بالا زده باشه! باا اینکه پوسیدگی بو نداره!
این دوستمون میخونه یک لولیی دیوانه شد، ما یاد اون دیوونه هه که سنگ انداخت تو چاه همه رو به گا داد میفتیم
یکی هوس سیب کرد یه جماعتی رو گایید :/ انصافانه س؟! حداقل ازون سیب بده ما هم بچشیم شاید بتونیم بهش حق بدیم (پشت چشمی نازک میکند)

دلم شمال میخواد
تنها
یه صدرا و یه ویلا و یه جنگل و یه مه صبحگاهی و یه فنجون قهوه و یه کتاب و یه ازون صندلیا که روش میشه عقب جلو رفت و یه سیگار. همین
دو سه روزی یه دوستی بیاد سری بهمون بزنه هم بهتر... ولی درحد ۲-۳ ساعت لطفا!!
کی پاسخگوئه؟!

یه جا رسیدیم که به قول یه دوستی یه اره تو ماتحتمونه
نه میشه درش اورد نه میشه داد تو :neutral_face:
ول کنی، ۳ ماه پاره شدنت بی معنی میشه و وااای از درد بی معنایی (فرانکلن طور!)
بچسبیش، میترسی چسبندگی روده بگیری دیگه کم کم..

داشتم فکر میکردم اگه بخوام بنویسم انقد چیزی تو سرم هست که تا صبح میتونم مثنوی هزار کیلویی در بیارم ازش
ولی حتی در حد تکون دادن انگشتامم حال ندارم دیگه :/
بدون جمع‌بندی
بدون نتیجه گیری
بدون کساشر عام
شب بخیر 🙄


-----------------------

پ.ن.1: به تاریخ هفته‌ی پیش، ساعت 2-3 بعد از نیمه شب

پ.ن.2: اینم بخشی از زندگیه دیگه.. می‌گذره! می‌گذرونیمش ینی :)

  • کورنلیوس ("همین یک نفر" سابق)

نظرات  (۱)

کنکور زده داغونت کرده قشنگ.با کاردک باید جمعت کرد انگار  
پاسخ:
:))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی