آفرینشگری به روش ژرف
- شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۴:۴۷ ب.ظ
برای آفریدن میشه مثالهایی مثل سرودن، نوشتن، بداهه نوازی و خیلی مدلهای دیگه آورد. اما مدلی که ما توی کلاس بهش تشویق شدیم، مدلیه که به هیچ چیز به جز یه قلم و کاغذ نیاز نداره..
بیان ادبی احساس، یا همون شعر نو :)
اینا چندتا از دلنشینترین اشاعری هستن که از بچهها تراوش کرده.. :) گفتم شاید بد نباشه که اینجا هم ثبت بشن...
دیروز، امروز، فردا
معصومیت یتیم شده
جنگجوی حامی
حاکم و حکیم
به این سادگی نبود، اما
به همین شیرینی خواهد بود
-------------------------
ساحلی دل انگیز و عریان
غروب بیپایان خورشید
عِطر دریا و مه و ستارگان
انعکاس تلالو مهتاب میخرامد بر روی شنزار
و تو، تویی آن سوی من، در میانهی میدان
آرمیده بر روی شنزار
گهی لاک پشتی گریان، گه خرچنگی آرام
-------------------------
هنوز
هروقت از کنار عاشقانه هایم عبور میکنم...
لبخند بر تنم نقش میبندد...
کلامی نمیگویم...
مبادا ابر خوش نقش روی سرم حباب گردد...
از تاکستان عبور میکنم...
و شهد شرابگونه چشمان تو را مینوشم...
مست میشوم از عبورت و
دمادم تورا سر میکشم....
-------------------------
زیبا منظره اى است:
دختر نازک و بهارهاى که
نمىرقصید و مىخشکید
نمىبخشید و مىرنجید
نمىخندید و مىگریست،
اکنون ظریفانه با نسیم صبا بر روى قالیچهی آمالش مىکاود
دشت خیال پاییز رنگش را
-------------------------
در آینه مینگرم
با چشمهایم غریبهام
آنقدر ردپای دیگران در نگاهم نشسته
که خود را گم کردهام
سردی آه بر جانم مینشیند
صدایی میشنوم
مرا دریاب
پس مینشینم
خود را در آغوش میکشم
سکوت درونم را به نظاره مینشینم
لذتی شگرف در عمق وجودم در تمام مویرگهایم جاری میشود
-------------------------
من بىقرار تو ام،
تو
که از پسِ پشت پردهى چشمانم،
در آینه با من
به زبان سکوت
سخن مىگویى
-------------------------
هم دلم با تو
تویی که دورترین و نزدیکترینی
خسته بودم، تنها، سرگشته در این فضای غبارآلود
حالا که هستی
با خودم در صلح، با هستی همراه
-------------------------
درد را در باغچهی زندگی دفن کردم
درخت غمباری شد
نور زندگی را از دریچهی چشمانم ربود
درخت را بریدم
ولی افسوس
دیگر سرش بر آسمان میسایید
فرو افتاد و خانهام را ویران کرد
خانهای در بلندیهای قدرت بنا کردم
خورشیدی شد
گرمایش خانه امن ذهنم را جهنم کرد
سویش نشانه رفتم
پارههای سوزان مرگ شد
همهام را سوزاند
حال اوست که بر مزارم نشسته است
دلش برایم تنگ شده است
------------------------------------
پ.ن.1: متنها به ترتیب تاریخ تراویده شدن هستن :)
پ.ن.2: خودم، پدرام، رضا، سارا، فهیمه، شیرین، مهدخت و محمدکاظم 3>
- ۹۸/۰۱/۳۱