روی ماه خداوند را ببوس - قسمت اول
- سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ
توصیه میکنم این کتاب رو بخونین .. کتاب 113 صفحه ای مفهومی و سنگینیه و اوایلش آدم رو گیج میکنه و حتی ممکنه باعث بشه نیمه کاره رهاش کنین ! ولی اگه ادامه بدین و به اواسطش برسین جذاب میشه و نتیجه یی که باید رو میگیرین ازش :)
چرندیاتی هم که دیشب بلغور کردم اثر خوندن این کتاب بودن :پی
سوال اساسی کتاب، "خداوندی هست ؟"، در طول کتاب بی پاسخ میمونه و فقط در انتها چند سطری خواننده رو به سمت "آری، هست" میبره !
داستان کتاب اما روایت چند ماه از زندگی یونس هست که داره تز دکتراش رو در باره ی علل اجتماعی خودکشی دکتر پارسا مینویسه. (:| :دی)
به نظرم نویسنده یا باید "منکر خدا"یی باشه که خیلی خوب تونسته انکارش رو از فیلتر های چاپ این مملکت عبور بده، یا این که "خیلی بد" خواننده رو به سمت (فقط) فکر راجع به "وجود او" سوق میده :))
چند خط از کتاب رو که برام جالب بود مینویسم ... باشد که هدایت شویم :)) :
- همانطور که مهرداد را بغل کرده ام از بالای شانه اش زنی را میبینم که از ته سالن انتظار فرودگاه دست بچه ی منگلش را گرفته و به سمت روزنامه فروشی گوشه سالن میرود. کله ی بچه به شکل غریبی بزرگ و غیر طبیعیست. با خود فکر میکنم: احتمالا خدایی وجود ندارد.
- (مهرداد درباره ی همسرش جولیا:) همیشه توی خودش فرو رفته. میگه دلایل زیادی داره که اثبات میکنه نباید وجود داشته باشه. دنبال دلیل موجهی برای بودنش میگرده. میخواد بدونه 25سال پیش، درست قبل از تولدش کجا بوده؟ نمیدونه چرا 25 سال قبل، نه یک سال زودتر نه دیرتر متولد شده. میپرسه هزاران ساله که جهان وجود داشته اما او نبوده، پس چه دلیلی باعث شده ناگهان 25سال قبل او به زندگی پرتاب بشه ؟ .....
- جولیا میگه که بهترین فرض اینه که خدایی در کار نباشه چون فقط در این صورته که مجبور نیستیم گناه وجود بیماری های لاعلاج رو گردن اون بندازیم. میگه این منصفانه نیست که انسان در زندگیش با مانع هایی روبرو بشه که نتونه اونا رو کنار بزنه.
- وقتی خداوند از توی درخت در وادی مقدس بر موسی تجلی کرد و به او گفت که کفش هایش را بیرون بیاورد، منظورش دقیقا چه بوده ؟ آیا در آوردن کفش ها مفهوم نمادینی دارد ؟ چون کفش نماد سفر است، آیا کندن آنها به نوعی اشاره به رسیدن و وصل نیست ؟
- تا اونجا که یادم میآد، 9سال پیش فلسفه رو به این دلیل انتخاب کردی که به قول خودت از حریم دین دفاع کنی! اما کلیدها به همان راحتی که در رو باز میکنند قفل هم میکنند. مثل اینکه فلسفه بدجوری در رو بسته :|
- به نظر تو اصلا وجود داره (خدا) ؟ این سوال حتی از این تز لعنتی و دلیل خودکشی پارسا و .... برام مهم تره. به نظر من پاسخ به این سوال تکلیف خیلی چیز ها رو روشن میکنه. میلیونها آدم بدون اینکه این سوال ذره ای آزارشون داده باشه برنامه های 1000ساله برای عمر 60-70سالشون میچینن و من تعجب میکنم که چطور کسی میتونه بدون اینکه پاسخ قانع کننده ای برای این سوال پیدا کرده باشه راه بره، کار کنه، ازدواج کنه، .... چه برسه به برنامه ریزی های دراز مدت.
اگه نیست چرا ما هستیم ؟ احتمال ریاضی وجود حیات در این سیاره چیزی نزدیک به صفره. اما الآن ما وجود داریم. این مفهومش اینه که اراده ای توانا و ذیشعور مایل بوده ما بوجود بیایم. این همون چیزیه که احتمالا جولیا رو بدرستی آزار میداده و منم همینطور.
از طرف دیگه اگه خدایی هست پس اینهمه نکبت برای چیه ؟ اینهمه بدبختی و شر که از سر و روی کائنات میباره برای چیه ؟ کجاست رد پای آن قادر محض ؟ کجاست آن دست مهربان که هرچه صداش میزنند به کمک هیچکس نمیاد ؟ ستمگران دایم فربه تر میشوند و ضعفا در اکناف عالم یا اسیر سیل میشن یا زلزله میاد و زمین میبلعدشون. اگرم جون سالم بدر ببرن، فقر و گرسنگی و بیماری سروقتشون میاد. اینهمه کودک ناقص الخلقه تاوان چیو پس میدن ؟ :| ........
- شریفترین و محتاطانه ترین چیزی که بشر میتونه درباره این سوال وحشتناک بگه اینه که ما نمیدونیم. آیا فضا انتها داره ؟ آیا در میلیارد ها کهکشان دیگه حیات وجود داره ؟ .... جواب همه ی این سوال ها یک کلمه ست "نمیدونیم" :|
- اینکه در میلیارد ها کهکشان دیگه حیات وجود داره یا نه، اینکه فضا متناهی باشه یا نباشه، یا .... ذره ای در زندگی من تاثیر نداره. اما بود و نبود خدا برای من مهمه!
اگه خدایی باشه، مرگ پایان همه چیز نخواهد بود. در این شرایط اگه من همه ی عمرم رو با فرض نبود او زندگی کنم، دست به ریسک خطرناکی زدم.
اما اگه نباشه مرگ پایان همه چیزه و در آنصورت زندگی کردن با فرض وجود خداوند که نتیجه اش دوری از بسیاری لذت هاست با توجه به اینکه ما فقط یکبار زندگی میکنیم باخت بزرگیه :/
- به هر حال این سوالیه که پاسخ قطعی اون رو -اگه مثبت باشه- بعد از مرگ میفهمیم و اگه منفی باشه هیچوقت نخواهیم دانست !
همین یک نفر کتاب-خوان :پی
-----------------------------------
پ.ن.1: ادامه داره :) تازه صفحه 27ش رسیدیم :پی
پ.ن.2: لطفا اگه جایی غلط تایپی یا حتی مفهومی دیدین بهم اطلاع بدین که اصلاح بشه ...
- ۹۴/۰۱/۰۴
*1 انم به توان 2