دلتنگی گذرا..
- جمعه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۴۹ ب.ظ
دلم تنگ است
نه برای چیز یا شخص خاصی! برای احساس تعلق.. برای دوست داشتنی خاص، دوست داشتنی که مختص یک نفر باشد....
من عاشقم! عاشق مسیر فردیتم، عاشقِ دوستت دارمها، عاشق حرفهای عمیقی که با دوستانم زده میشود، عاشق تهرانی کوچک که از بلندای کوه میتوانش دید، عاشق لبخندی ساده بر لبان یک دوست، عاشق انتظاری صمیمی برای رسیدنش! عاشق خودم و تنهاییهایم...
آری! اینها اغراق نیستند! اما لحظات پر برکت تنهایی، نیاز انسان به اجتماعی بودنش را که ارضا نمیکنند....
خودت را به آن راه نزن! منظورم از اجتماع چیزهای عادی که همهمان داریم نیست! که با کیفیتترینشان آنِ من است... منظورم دقیقا همان اجتماعِ دو نفرهی زیباییست که مدت مدیدیست گمش کردهام... منظورم آن سکوتیست که به برکت تفاهمی ژرف، از هزاار سال گفت و گو بیشتر حرف میزند....
دلم تنگ است...
و هر سازی که میبینم، نه! دور از انصاف است اگر بگویم بد آهنگ است!
زندگی، با همهی بالا و پایینهایش، با همهی محدودیتهایش و با همهی ناشناختههایش برایم شیرین است... از آن جنس شیرینیهایی که با هزاران زور و زحمت به درکش رسیدم! از جنس شیرینیهای گفتارهای لائوتسه و بودا... از جنس پذیرش و تعهد به مسیری که عاشقش هستم...
اما من هنووز راه طویلی تا فرزانگی دارم! به صدرایی که هستم افتخار میکنم! اما این افتخار چیزی از درد دلتنگی کم نمیکند :/
خانه دلتنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم...
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم...؟ نبرد! این شبا چقدر سخت میخوابم.. :|
میدانم! فردا بار دیگر خستگیام را به کنجی فرستاده و تمام سعیم را میکنم تا برای مادرم گرمای دلی باشم، برای دوستانم لبخندی و برای خودم پناهی باشم هرچند کوچک در برابر تمام ناشناختهها و دلآشوبهها....
به صدرا اعتماد دارم :) سختتر از اینها را پشت سر گذاشته و با وجود آخهایی که گفته، هنووز پابرجا و محکم در حال قدم برداشتن است...
هشدار که این مَرد لایق بهترینهاست! مبادا به کمتر از آن راضی شود...
------------------------------
پ.ن.1: فک کردین اینم باید مرور سال فلان بلاگی - قسمت فلانم باشه؟ :)))
پ.ن.2: گاهی وقتا خوبه که آدم به خودش روحیه بده :)) امتحان کنین ;-)
- ۹۸/۰۶/۲۹
دلتنگی از یه جهتش برام خوشحال کنندس، میفهمم هنوز گم نشدم و یه چیزی درونم وجود داره هنوز
پ.ن.1 : آره:))))