آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

نظریه‌ی شماره 1 صدرا

نظریه شماره 1 صدرا:

جوان وطن ! تا وقتی که خودت برای خودت عنی نشده ای، خیلی بی‌جا میکنی به ازدواج و غیره فکر کنی !


- عن /an/ : به آن معنیست که حداقل 30سال داشته باشی، مدرکی خفن و شغلی خوب و درآمدی مکفی داشته و خانه ای (حداقل) اجاره ای بتوانی جور کردن !

- غیره /qeire/ : اعم از دوست دختر/پسر، دوست معمولی، جاست فرند و از این قبیل اشعار :| چرا که دوست دختر/پسر، اولش دوست است و پس از چندی (به قول فردوسی و مربع) چنانت بکوبد به گرز گران که فلان :| و فی الواقع چنان/chOnan/ درگیر (یا غرق) در طرف مقابل شوید که راه پیش و پس به خود بسته دیده و به گا روید ..


اثبات:

لم شماره 1: ازدواج سنتی، برای یه جفت جوون 20 و چند ساله، که اعتقادی هم به مشاور و غیره ندارند (الآنشم اعتقادی نداریم ما جوونا ! چه برسه به قدیم :|) با تقریب خوبی به شکست(نه لزوما طلاق فیزیکی، بلکه طلاق عاطفی) می‌انجامد !
اثبات: سادست ! چون تو قبل از هر چیز هنوز خودتو درست نمیشناسی !! :| از این که بگذریم، نمیتونی توی چند جلسه ی خواستگاری طرفتو بشناسی ! :| حتی اگر بلد باشی در چه زمینه هایی باید شناخت پیدا کنی تا مطمئن شی که طرفت شبیه تو هست یا نه، بدون زندگی کردن با طرفت (و یا بهتر بگیم، با حرف زدن هایی که توی خواستگاری رخ میدن) نمیتونی بفهمی "او" دقیقا چیه ...
لم شماره 2: ازدواج به شیوه ی مدرن هم دهن خود و بانو را با گایش مواجه کرده و در نهایت با تقریب خوبی به شکست می‌انجامد ! (دقت شود که در این مورد، قبل از ازدواج وتو میشوید)
اثبات: وقتی پدر و مادر تو با هم متفاوت اند(بنا بر لم شماره 1 اگر سنتی ازدواج کرده باشند)، اگه خییلی کارشون درست باشه، تو نهایتا شبیه یکی از اونا میشی .. بنابراین اگه یکی شبیه خودت رو انتخاب کنی، در بهترین شرایط با یکی از اولیاء مذکور به مشکلی بس جدی برخورد کرده و به گا میروید :|  از طرفی، از آنجایی که 4تا ولی وجود دارد(مگر در شرایط خاص)، 100% حداقل یکی به مخالفت می‌پردازد ! -_-
بنابراین و طبق لم 1 و 2 قضیه اثبات شد.

---------------------------
پ.ن.1: به جز آقا پویا مورد موفق دیدین بهم خبر بدین :|
پ.ن.2: هرگونه چلنج پذیرفته میشود.
پ.ن.3: ممکن است به این نوشته اشکالاتی وارد باشد چرا که تمام استدلالات خود را به دلیل کمبود حال به قلم در نیاورده ام !
  • کورنلیوس ("همین یک نفر" سابق)

نظرات  (۴)

  • عبدالله ناظری
  • سلام

    احساس کردم نظرم رو کامل نخوندین یا من بد نوشتم. دو بند آخر یه جورایی راه حل ی ه که من به نظرم میرسه.

    چندین خط نوشتم تا خیلی دقیق درباره مواردی که گفتید توضیح بدم و نظر خودم رو منتقل کنم ولی از کامل کردن ش پشیمون شدم و پاک شون کردم. چون همدیگر رو نمی شناسیم مطالبی که باید برای یکسان کردن ادبیات مون می نوشتم خیلی مفصل تر از یه کامنت بود. از طرفی چون می خواستم در جواب مطلب و نظر شما بنویسم نمی تونستم نظر خودم رو به خوبی منتقل کنم.
    به خاطر همین تصمیم گرفتم یه مطلب درباره همین موضوع بنویسم بعد اگه راغب بودید بیشتر گفتگو کنیم. :)
    پاسخ:
    کاش پاک نمیکردید .. :(
    حتما :) منتظر نوتتون هستم !
    اگه بخوام بدون توجه به حال ناخوبی که میدونم داشتی موقع نوشتن اینا، و صرفا بعنوان یه خواننده ی صرف نظر بدم، باید بگم واقعا قلمت تحسین برانگیزه :| ..جدیدا خیلی خوب مینویسی .
    هم استدلال عالی و قوی بود هم قلم  !
    پاسخ:
    ممنونم :) 3>
    حالم هم اونجوری ناجور نبود ;) :*
    چی میگی صدرا؟ چرا شرّوور میگی ؟! :))
    پاسخ:
    شر رو ور دیگه !! :|
  • عبدالله ناظری
  • سلام
    به نظرم مسیر رسیدن به زندگی موفق رو درست نمی بینیم. در واقع می خوایم ساده ترین راه رو انتخاب کنیم. یعنی یه کسی رو پیدا کنیم که کمترین تضاد رو با ما داشته باشه و دقیقا همون تنها نیمه ی گمشده ی ما باشه. (البته در صورتی که واقعا وجود داشته باشه)
    ولی علارغم اینکه انتخاب این راه باعث میشه بعد از ازدواج مسیر بسیار ساده تری رو طی کنیم (چون خیلی با طرف مقابل مون دچار مشکل نمیشیم) اما پیدا کردن اون نیمه مورد نظر ما بسیار سخت ه. و فکر نمی کنم به خوبی از هیچ کدوم از دو راه (ستنی و مدرن) نتیجه مناسب حاصل بشه.
    من ترجیح میدم صورت مسئله رو عوض کردم. یعنی توقع م رو از هماهنگی و کاملا نیمه ی گمشده بودن کم کنم و در عوض دنبال سازگاری تو خودم و طرف مقابل بگردم تا دچار شکست نشم.
    یه دوستی می گفت فامیلی داریم که آقا اهل نماز شب ه و خانم میشینه پای برنامه های ماهواره. بعد مکررا و با اطمینان می گفت که این زن و شوهر زندگی خیلی خوبی دارن. (یعنی بخث طلاق عاطفی و این حرف ها هم نیست) اگه بتونیم یه همجین وضعیتی رو هضم کنیم فکر کنم خیلی از مشکلات مون حل میشه.

    پاسخ:
    یادم باشه بعدا جواب بدم ! الآن جوابم عصبی-طوره به نتیجه ی خوبی نمیرسیم :|

    فقط یه چیز: من نگفتم "یه جنس مخالفی پیدا کن که دقیقا خودت باشه" !! :| فعلا همین ...

    -------------------------------------------

    الآن بعدا ه:
    به نظرم یه مقدار یه طرفه به قاضی رفتی دوست من ! دلیلشم میتونه این باشه که منو نمیشناسی ... برای همین میخوام یه سری پیشفرضایی که با خوندن این نوت تعیین کردی رو اصلاح کنم، بعدش میشه منطقی بحث کرد :) (همه ی موارد زیر نظر شخصی منه :) قصد تحمیل هم ندارم ;-) )

    1. ساده ترین راه نداریم !! "ساده" نسبیه
    2. به نظر من تنها نیمه ی گمشده غلطه .. ببین، من به شخصه به "آدمی که تو رو کامل کنه" اعتقاد دارم، ولی اون "آدم"ه فقط و فقط 1نفر نیست !
    3. گفتی "یه کسی رو پیدا کنیم که کمترین تضاد رو با ما داشته باشه" .. خوب ! این مشکلش چیه ؟ مگه نه اینکه همه دنبال یه همچین کسی میگردیم ؟!! کسی که ما رو درک کنه، که باهاش راحت باشیم، که که که .... ؟ در غیر اینصورت که هدف از ازدواج صرفا س ک س میشه که !! :|
    4. "اما پیدا کردن اون نیمه مورد نظر ما بسیار سخت ه" #بدیهی :)
    5. "فکر نمی کنم به خوبی از هیچ کدوم از دو راه (ستنی و مدرن) نتیجه مناسب حاصل بشه" منم که همینو میگم !! حالا راه حل چیه ؟! :( راهی بین این 2تا ؟ :-؟ نمیدونم .. اگه راهی بلدی بگو :)

    حالا اگه بحثی هست من استقبال میکنم :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی