آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۹ مطلب با موضوع «دانشگاهی جات» ثبت شده است

صدرا-طور

مسلما هیچ آدمیزادی که خود-آزاری نداشته باشه و نیاز بدنش بیش از 7ساعت خواب در شبانه روز باشه، دوست نداره که شب ساعت 3 بخوابه و صبح ساعت 7-6 بیدار شه ! مگه اینکه دلیل خوبی براش داشته باشه :)

این آدمه که گفتم خودمم :دی و دلیلی که گفتم هم اینه که وقتی میبینم کاری پیش میره به سختی و کم-خوابی و غیرش میچربه و شاد میشم :)

اولین پیپر عمرم داره کم کم سابمیت میشه ....

سه روز از زندگی یک شریفی مملکت!

چند روز بود که میخواست بره گراف! (گراف یه کافه ایه نزدیک خونشون که هروقت بری اونجا، حداقل یه آشنا پیدا میکنی !!)

بالاخره با کلی چونه زدن دوستاشو راضی کرد که برن اونجا درسشونو بخونن و تمرینو حل کنن ...

ولی "و تو چه میدانی که دختر چیست ؟" !! یکی از دختر ها درست همون ساعتی که قرار بود با بقیه از دانشگاه به سمت گراف راه بیفتن خبر داده بود که "تازه بیدار شدم و نمیدونم چیکار کنیم و ....." ! :)) نمیدونی ؟؟ :)))))

بگذریم ..

دانشگاهی_جات!

من موندم داستان چیه که نمیتونم سه روز پشت هم خالی پیدا کنم !! یه مسافرت ... یه خونه ی مامانبزرگ !! یه پارک !!!!

نه که وقتم خالی نباشه ها ! نمیتونم سرمو بخارونم :)))

البته شکایت ندارما .. فقط میخوام بعضی وقتا بعد از چندین روز موندن توی دانشگاه تا ساعت 9 و 10 شب و دیـــــر رسیدن به خونه، یه 5شنبه و جمعه م خالی باشه تا بتونم نفس بکشم :))

این هفته ایشالا یه پارک بریم :)))

95 خود را چگونه گذراندید ؟

خوب خیلی طبق پیشبینی ها پیش نرفت اوضاع :دی

اولش که قرار بود توی عید کارای ترممو بکنم که نترکم، نکردم و 1ماهه که دارم میترکم :)))

بعد از عید هم که هفته ای نشد که توش ترکیبی از موارد زیر نباشه:

  • 2تا میانترم توی هفته + 3تا تمرین توی همون هفته !! :|
  • 2تا میانترم توی 1روز !!
  • کارای شورا
  • پیپر گرافمون که روی هواست هنوز :|

متن یاد استاد میرعمادی

دیده شده که بعضی اساتید فقط استاد نیستند! معلمند … برخی از آن بعضی، فقط معلم نیستند! راهنمایند … بعضی از آن برخی، فقط راهنما نیستند! که اگر تو دانش جو باشی، روش بهتر زیستن را از او می آموزی … نظم را می آموزی … دقت و توجه در انجام کار را می آموزی …

البته کسانی هم هستند که دوست داشتند او فقط برگه ی انتخاب واحدشان را امضا میکرد ولاغیر ! نزدیک به 100% افراد جامعه ی شریف ! بله ! اما او ناامید نشده و هر ترم با مشغله ی بیش از پیش، به رهنمایی و ناامید کردن آن افراد اندک شمار میپردازد.

دماغش چاق و راهش پر رهرو باد :دی


کوتاه کوتاه

مکالمات ذهنی من امروز عصر:

- بعضی وقتا خوبه به جای درس خوندنهای همیشگی و نا-شاد بودن بری دوستتو توی بیمارستان ببینی :( ناسلامتی عملش کردن :|

- 3تا امتحان !! شیب !! عمه ! :-اخم

- عبضی :-(

برنامه هفتگی !؟

"""""

نه :/ مشکل اینه که بعضیا با برنامه ریزی دوشواری دارن، بعضیا (من مثلا) با یهویی بیرون رفتن 😞

برای همینه که مدتهاست با هم نمیتونیم بیرون بریم 😐

لزوما هم هیچکدوم  اشتباه نمیکنیم !! تناقضش اینجاست :دی

"""""


این جوابای من به بنده خدایانی بود که باعث شدن این پست رو بذارم :)

خالی کردن ذهن

3تا امتحان و 2تا ددلاین تمرین همه و همه توی 3روز !!! :| :-اس

یکی از اون 3تا، میانترم درس ارشدیه که واقعا به پاس کردنش نیاز دارم :"

یکی از اون 2تا هم تمرین 2ی همون درسه :دی

خلاصه تا همین حالاش (از عید به بعد) که داشتیم جر میخوردیم، این 3-4 روز هم به طریق اولی ... باشد که بعدش فاینالی رستگار شوم :|


چیزای زیادی پیش اومدن که بخوام بگمشون !

سر کلاس software :دی

خیلی وقته که پست نذاشتم :دی الآن دیدم که استادمون نیست و یکی دیگه رو فرستاده گفتم بهترین فرصته برای جبران مافات !! :دی


این روزا زیادی درگیرم ...

درگیر کارهای شورا،

درگیر کلاسهای پروفسور یونگ،

درگیر دانشگاهی جات .....

خودم و کودک درونمم که باید زنده بمونیم :دی

فوت(/foot/)

1. خواستم یه خاکی از اینجا بتکونم

2. ترم جدید شروع شده و مطابق معمول ترمهای بهار، بی حوصلگی و کرختی ول کن این بدن نمیشه :))) خستگی ترم قبل اول ترم رو خراب میکنه، بعد از عید هم که هوای مطبوع و خوابهای مطبوعتر :دی

3. کلاسهای این ترمم رو اندازه ی ترم پیش دوست ندارم .. (طبیعی هم هست ! :دی ترم 8یم دیگه باید هرچی مونده رو کم کم برداریم :")

4. خیلی وقته خوابگاه نرفتم ! دلم تنگشون شده

5. دارم مرد میشم ! (این جمله توضیح زیاد داره ...! من حوضله کم دارم ! :دی)


6. دوستتون دارم، مرسی که هستین، فعلا بدرود :)

شب و روزگار خوش

ترم سخت و طاقت فرسایی بود این ترم ..

ولی با همه بالا و پایینش تموم شد :) شنبه آخرین امتحانه و ....

یه مسافرت، یه تولد، یه بیرون رفتن با دوست قدیمی، یه چند روز لش کردن تو خونه مامانبزرگ و یه چند ساعت پشت هم game بازی کردن رو به خودم بدهکارم :)))

باشد که رستگار شویم

پایان

به پایان آمد این دف‌تر(ترم) / حکایت(گراف) همچنان باقیست !


بله ! این ترم هم با همه‌ی افت و خیز هاش داره میره و یه ترم دیگه پشتش داره میاد ! مث فصل‌های سال ! :دی

(امروز امتحان فاینال گراف بود جاتون خالی :)) ...)


این ترم سخت‌تر از هر ترم دیگه ای بود ...

منم بیشتر از هر ترم دیگه ای تغییر (و شاید رشد) کردم


این ترم با اختلاف دوست داشتنی ترین درسام رو داشتم

این ترم شلوووغ بود ... هم بیرون، هم اون تو !


این ترم خوابگاه رو ترک کردم :دی

به جاش ساعت 11PM دانشگاه رو تجربه کردم :)


این ترم ....

این ترم رو یادم نمیره ..

پارسال میگفتم "پاییز امسال رو دوست دارم .." اون جمله رو هیچوقت یادم نمیره ... این ترم هم مثل اونه .. :"


همین یک نفر ...

برو جلو

اگه همینجوری پیش بره، درنهایت دلیل اپلای بنده نه رشته‌م (که تو ایران نیست) خواهد بود، نه خوب بودن دانشگاه‌های بلاد کفر :| دلیلش روز به روز سخت‌تر شدن تحمل زندگی تو این نقطه از جهان هستی میباشد ... :" تازه دارم پسر عمومو درک میکنم که چی شد که گذاشت و رفت !

همانا این دلیل بدترین دلیل برای اپلای میباشد :|

TODO || ~ TODO

از قدیم گفتم وقتی حتی نمیدونی برای زدن تمرین باید بری خوابگاه یا نباید بری خوابگاه، یه جای کار میلنگه :|

استرس

استرس بدی دارم :|

حاصل 1ترم گراف خوندنم امروز قراره سنجیده بشه :-اس ولی وقت خوبی نداشتم تا برای امتحانش بخونم :((

دعام کنین -_-

بدرود پاییز 94 !

ساعت 2:25، 29/9/94، تهران، خونه !


تا حالا نشده پاییز در حال خداحافظی باشه و من در حال جر خوردن نباشم :)))

از زمستون یاد بگیره :| وقتی میخواد بره، هم همه خوشحالن، هم طبیعت خوب و سر حاله، هم ....


خوب .. میخوام تو برنامه هام کتاب خوندن و ورزش کردن رو هم بگنجونم ! حقیقتا وقتشو ندارم !! ممکنه حتی تلگراممو مدتی دی-اکتیو کنم !