آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۹ مطلب با موضوع «دانشگاهی جات» ثبت شده است

منم آدمم خوب :|

خوب منم مثل هر آدم دیگه ای از ایگنور شدن بدم میاد :|

منم مثل هر آدم دیگه ای از اینکه در جریان یه موضوعی که اطرافم داره اتفاق می‌افته نباشم حس خوبی نمیگیرم :| اونم وقتی که نمیتونم مکان رو ترک کنم :|

منم از اینکه کنارم بشینین و در گوشی حرف بزنین خوشحال نمیشم !!


لطفا به ادامه مطلب نرید ..

#هشتگ !

#خسته

سخت بود ... ولی داره تموم میشه :) ایشالا به سلامتی هم تموم میشه .. ترم دیگه هم ایشالا اگه بتونم سبک بر میدارم ... شایدم بذارم ترم بعدیشو سبک کنم ... شایدم کلا هیچ ترمی رو سبک نکنم :دی (اینا همین الآن جنریت شدن !! :|)


#خوابآلو

== خواب + آلو ! بعضا انسانهای بیسواد "خوابآلود" هم میخوننش !!! که به شدت غلطه :| خوابم میآد خوب ! :دی


3#روز مونده :|||

آره :)) 3روز دیگه کارای این ترمم فقط سبک میشن ! هنوز 1 امتحان ترم و 1تمرین و 1پروژه دارم :|


#رودهن #دلتنگی #درسا

1شنبه شب اونجام ... finally :) دلم برا همه تنگ شده :| مخصوصا فرشته‌ی کوچولومون .. درسا 3>


#خوابگاه #امین جون

..... :))


#معماری #هنوزم تمرین DB

ای بابا :)) جم کنین دیگه !! اصن میخوام یه کار هیجان انگیز کنم .. ولی بعد از رودهن رفتن ... اونموقع بهتر میتونم بفهمم دقیقا چی میخوام !!


#آهنگ #شاد!!

شااااااادددممممم !! نمیدونمم چراااااااااا :دی :دی !! Yann Tiersen


#سنتور

:-Happy :) بعد از تقریبا 1-2هفته ! مزه ی جالبی داشت :)


#اسب

دلم برا اسبم تنگ شده :( همین ...

سورپراایییززززز

امروز بالاخره بعد از بیش از 1هفته منتظر بودن به دستم رسید :)

روزای مزخرفی رو داریم میگذرونیم ... تنها راهی که بلد بودم تا شاد نگهت دارم همین بود گلم 3>
نمیدونی امروز چقدر سخت بود وقتی میدیدم ناراحت و نگران و ... هستی ولی هیــــــــچ کاری از دستم بر نمیومد که خوشحالت کنه :| کاش مثل ما با یه بغل کردن ساده همه خستگی و نگرانیتون در میرفت :| ولی انگار نمیره .... من که حتی سرمم خوب میشه :دی
نمیتونستم حتی 1روز دیگه اونجوری ببینمت 3> :( 
خدا رو شکر که امروز رسید :)

کاش شاعر بودم :پی ! یهویی دلم خواست !!

مرسی که خوبی :) مرسی که اینقد ساده خوب میشیم :)) مرسی خدا ... کلنی :دی 3> :*

-----------------------------------------
پ.ن.: کاش استاد منتی بذاره و پاسمون کنه :| اگه دی-بی رو پاس شم از ترمم خیـــلــی راضیم ..
پ.ن.2: مرسی نسترن ... مرسی :)

چرا هی نمیشه ؟ :/

کاری ندارم که این درسو پاس میشم یا میفتم ...

اصن کاری به درسش ندارم ...

فقط یه سوال بزرگ توی ذهنم ایجاد شده !


"چرا اونقدری که کار میکنم نتیجه نمیگیرم ؟!!!!"

یه تیکه از هر جا ...

* یکی از مزیت های کم اومدن آب جوش برای چایی صبحانه توی خوابگاه اینه که میتونی بدون شستن قاشق برای هم زدن نبات توی چای، چایت رو هم بزنی. (به شرطی که خیلی کم نیاد و نصف لیوانت پر بشه !)


* ببین، کسی نمیتونه برات(به جات) تصمیم بگیره .. چون هیچکی شرایط تو رو کامل نمیدونه و درک نمیکنه و هر حرفی هم که بزنه (اگه مثل این حرف کلی نباشه) از روی قضاوت های خودش بوده و ممکنه اون قضاوت ها اشتباه باشن یا حداقل کامل نباشن ... منم فقط میخوام تا جایی که میتونم worst case هایی که میبینمشون رو نشونت بدم ! چون best case ها رو که خودت دیدی :دی !


* هنوزم مطمئنم که به وقتش نمیتونی کاری که فک میکنی رو بکنی :| ولی اگه میگی میتونی حرفی ندارم ...


دریچه

امروز استاد روحانی (ره !!) توی کلاس این شعرو خوندن ... :


ما چون دو دریچه ٬ روبروی هم٬

آگاه ز هر بگو مگوی هم.

هر روز سلام و پرسش و خنده٬

هر روز قرار روز آینده.

عمر آینه بهشت ٬ اما ... آه

بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه

اکنون دل من شکسته و خسته هست٬

زیرا یکی از دریچه ها بسته هست.

نه مهر فسون ٬ نه ماه جادو کرد٬

نفرین به سفر ٬ که هرچه کرد او کرد.

مهدی اخوان ثالث

فاک فاک فاک

فاک دی-ای

فاک سی-ای

فاک دی-بی

فاک دانشگاه

فاک شریف

فاک خوابگاه

فاک همه اونایی که بقیه رو درک نمیکنن

فاک تمرین

فاک پروژه

فاک امتحان


زندگیمونو بکنیم :| ... ِ...ی درس و دانشگاه و نوع موجودیت های پیش گفته 

دغدغه های یک "من" خسته (ساعت شلوغی)

توی سرم خییییییییلی شلوغه :| خییلی ...

بیرون سرمم شلوغه البته :دی کلا سرم شلوغه !!!


بیرون سرم رو که دیروز گفتم چه خبره .. ولی اونا رو میشه یه کاریشون کرد ... دغدغه های کوچیک و بزرگو چیکار کنیم ؟


اینقدر اون تو شلوغه که نمیدونم از کجاش شروع کنم :| مثل یه اتاق خیلی شلوغ و کثیف میمونه که میخوای تمیزش کنی :پی

از کجاش شروع میکنی ؟

بخندم یا بترسم ؟!

خوب انگار 29 روز ترسناک در پیش داریم :))


3روز برای کوییز DA داریم که سر کلاسشم حتی نبودم، بعدش 4 روز برای تمرین 4 DB و 6 CA وقت هست :دی ... (این وسطا یه میانترم و یه کوییز زبان هم دارم که اصلا گم شدن تو برنامه :|) بعدش جالب ترم میشه :)) 2روز برای پروژه DA و 7 روز برای میانترم TML، سپس 7 روز برای پایانترم DB (که کم هم هست :دی)، 2 روز تا پایانترم TML و 2 روز تا پایانترم CA و 1 روز تا پایانترم اندیشه (هر کدوم بعد از قبلی شروع میشه زمانش :)) )


بریم ببینیم چه میکنیم !


------------------------------------------------------

پ.ن.1: اینا تازه به شرطیه که از الآن تا آخر ترم تمرینی، پروژه ای چیزی ندن :دی

پ.ن.2: امتحان ترم زبان هم لحاظ نشده هنوز :)))

پ.ن.3: DA = design algorithm / DB = data base / CA = computer architecture / TML = theory of language & automata