آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

#هشتگ_دوستان :)

#من

+ همه چی آرومه، من چقدر خوشبختم 

- الکی مثلا همه چیز حل شده ؟! :|

+ چیه ؟ تلقینم نمیتونیم بکنیم ؟ :(

- :| شرمنده .. ادامه بده 3>


#شاهین

بازم خاطر نشان میکنم: غلط کردی !! :دی زودتر یه قرار کوه بذار :)


#فرزانه

"دوستت دارم" براش کمه :-( 3> :-* 


#من

آهــــــ ...


#پدر

....


#مامان

3> :-*


#بابا_بزرگ

کمکات نبود من نبودم الآن :-* :-)


#من

شکرت خدام :)


#عمین

مرسی که هستی ..


#حافظ

تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول // آخر بسوخت جانم در کسب این فضائل


#من

شط :| بریم ببینیم بالاخره میتونی کم بیارونیم یا نه ؟ :-مصمم (مخاطب: دنیا)


#خدا

"و اگر از اهل شهرها و آبادی‌ها، ایمان می‌آوردندو تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم. ولی آنها حق را تکذیب کردند و ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم"


#من

غلط کردم !!! :| :-شای

جاناتان، مرغ دریایی - قسمت دوم

تو این بخش جاناتان مرده و وارد بهشت شده انگار !

          - ما جهان آینده‌مان را به یاری آموخته های جهانی که در آنیم برمی‌گزینیم. نیاموختن همان و جهان آینده را چون جهان حال دیدن همان :|

          - "آیا بهشت جای دیگری نیست ؟" - "نه جاناتان، چنین جایی وجود ندارد ! بهشت در زمان و مکان نیست. بهشت کمال یافتن است."

          - آنگاه که بدانی چه می‌کنی پیروزی در راه است.

          - 

جاناتان، مرغ دریایی - قسمت اول

کتاب خیلی خوبی بود :)
اگه ترجمه‌ی خوبش گیرتون بیاد به شدت پیشنهادش میکنم .. من ترجمه‌ی "هرمز ریاحی" و "فرشته مولوی" رو خوندم ... با ترجمش زیاد حال نکردم ولی مفهوم و هدف کتاب می‌ارزید به اینکه بخونمش !

کتاب در قالب زندگی یک مرغ دریایی که به شدت هم بلندپروازه مفاهیم کلیدی موفقیت رو به خواننده منتقل میکنه و خواننده رو وادار به فکر کردن درباره‌ی مطالب مختلفی میکنه ... مثلا درباره‌ی اینکه چقدر سنت ها میتونن جلو دست و پای "من" نوعی رو بگیرن ... یا اینکه یک انسان ( یا حتی مرغ دریایی :)) ) میتونه خیلی فراتر از چیزی که براش دیده میشه باشه ... خیـــلـی ...

چند خط از کتاب رو که برام جالب بود مینویسم ... باشد که هدایت شویم :)) :

شط

Yanni\1994 Live At The Acropolis\04 - The Rain Must Fall.mp3

50دیقست دارم اینو گوش میدم (مخصوصا دیقه 3 تا 5ش :| :| :|) .......... عاالــــــــــــیــــــــه


---------------------------------

پ.ن.1: http://pleer.com/search?q=yanni+the+rain+must+fall+live+at+acropolis

روی ماه خداوند را ببوس - قسمت دوم

          - شرایط اقدام به قتل یا خودکشی زمانی بوجود میآید که فرد امکان گریز از وضعیت ناهنجار و دشواری که گرفتارش شده را ناممکن بداند. موقعیت بحرانی میتواند معضلی باشد که شخص از حل آن ناتوان است یا گمان می‌کند ناتوان است. در چنین حالتی ذهن او برای رهایی از بحران و در واقع برای حل مسئله دو راه حل غیر طبیعی را ممکن است انتخاب کند: 1) میکوشد تا صورت مسئله را پاک کند(قتل) 2) اقدام به محو کردن حلال مسئله میکند(خودکشی)

          - من همیشه به یقین آنها حسرت میخورم. یقین آنها از کجا آمده ؟ از جهل ؟ اگر ندانستن و فکر نکردن به ماهیت آفرینش چنین آرامشی می‌آورد من به سهم خودم به هرچه دانستن اینچنینی‌ست لعنت میفرستم.

          - ای پسر عمران! هرگاه بنده ای مرا بخواند، آنچنان به او گوش می‌سپرم که گویی بنده ای جز او ندارم اما شگفتا بنده ام همه را چنان میخواند که گویی همه خدای اویند جز من. ( :| )

روی ماه خداوند را ببوس - قسمت اول

توصیه میکنم این کتاب رو بخونین .. کتاب 113 صفحه ای مفهومی و سنگینیه و اوایلش آدم رو گیج میکنه و حتی ممکنه باعث بشه نیمه کاره رهاش کنین ! ولی اگه ادامه بدین و به اواسطش برسین جذاب میشه و نتیجه یی که باید رو میگیرین ازش :)

چرندیاتی هم که دیشب بلغور کردم اثر خوندن این کتاب بودن :پی


سوال اساسی کتاب، "خداوندی هست ؟"، در طول کتاب بی پاسخ میمونه و فقط در انتها چند سطری خواننده رو به سمت "آری، هست" میبره !

داستان کتاب اما روایت چند ماه از زندگی یونس هست که داره تز دکتراش رو در باره ی علل اجتماعی خودکشی دکتر پارسا مینویسه. (:| :دی)

به نظرم نویسنده یا باید "منکر خدا"یی باشه که خیلی خوب تونسته انکارش رو از فیلتر های چاپ این مملکت عبور بده، یا این که "خیلی بد" خواننده رو به سمت (فقط) فکر راجع به "وجود او" سوق میده :))


چند خط از کتاب رو که برام جالب بود مینویسم ... باشد که هدایت شویم :)) :

اتفاق

من که ماشین ندارم ... (من که حتی گواهی نامه هم ندارم !!)
ولی ...

تا حالا پیش خودت فکر کردی 
اگه با ماشین زدی به یکی ...
اگه یکی زد به ماشینت و با عصبانیت و با چاقو پیاده شد ...
اگه مسافری رو سوار کردی و فهمیدی دزده و همه چیتو میخواد بدزده ..
اگه زنی رو نصف شب سوار کنی برسونی "فلان جای تهرون"، بعد فهمیدی خانم کارش اینه که شبا سوار ماشین مردم میشه و ..... 
چیکار میکنی ؟
نه انصافا چیکار میکنی ؟! :| :-اس

همین رو تعمیم بده به جوانب دیگه ی زندگیت ... اگه خونه خریدی و ..... اگه بچه دار شدی و ........ اگه ...........

اگه به اینا فک نکرده باشیم سرمون بیاد به احتمال خوبی میبازیم که :| :-اس

--------------------------------------
پ.ن.1: کتاب خوندن کار خوبیست !

ترس

او

از غرق شدن می‌ترسید.


برای همین، هیچوقت شنا نمی‌کرد،

سوار قایق نمی‌شد،

حمام نمی‌کرد،

و به آبگیری پا نمی‌گذاشت.


شب و روز در خانه می‌نشست،

در را به روی خود قفل می‌کرد،

چفت پنجره ها را می‌انداخت،

و از ترس اینکه موجی سر نرسد،

مثل بید میلرزید!


عاقبت آنقدر گریست

که اتاق از اشک پر شد

و او را در خود غرق کرد!


"شل سیلور استاین"

آقای با کلاه و آقای بی کلاه

آقای با کلاه
21 کلاه داشت
که هیچیک شبیه دیگری نبود!

اما آقای بی کلاه
21 سر داشت
و تنها یک کلاه!

وقتی آقای با کلاه
با آقای بی کلاه ملاقات کرد
درباره ی خرید و فروش کلاه
با هم به مذاکره پرداختند.

در نتیجه آقای با کلاه،
تنها کلاه آقای بی کلاه را خرید

:|

"شل سیلور استاین"

یذره از هر جا ! :)

(1)

امروز یه دفتری پیدا کردم که قبلنا توش جمله ها و پند هایی که خوشم میومدن رو مینوشتم :)
این چند تا خوب بودن به نظرم :) خواستم شما هم لذت ببرین ^_^

- از دیروز بهره ببر و به فکر آینده باش اما در حال زندگی کن :)
- هرگز برای رسیدن به آنچه میتوانستی باشی دیر نیست :)
- تو، بزرگ آفریده شده ای ! حق کوچک بودن را نداری !!! ;)
- برای کسی که از دیروزش عاقل‌تر نباشد ارزشی قائل نیستم (لینکن (؟! :دی))
تلاش، تلاش، تلاش ... برای کار بزرگ آرزو نکن ! تلاش کن :)
- doesn't work ? NP dude :) go to plan B (even C, D, .... Z !!) :D
- به هیچ چیز نچسب ! رها کردن سخت است ولی گاهی تنها چارست :|
- زندگی کوتاه است ! تا دندان داری لبخند بزن :)
اینو از همه بیشتر دوست داشتم ! :)
- عاقل به کنار آب جو پل می‌جست، دیوانه پا برهنه از آب گذشت ...


(2)

دو نفطه خط !

آقاااااا !!!

خوب امروز نامردیه که :)) امروز 1ساعت کمتر وقت دارین که وبلاگ منو بخونین :پی :پی :دی :دی

همین الآن الآن ساعت شد 1 !!! :| :))))


بازم مبارک باشین :) و مواظب ! که روزاتون رو خوب خوب خوب بسازین :) :*

برای آقای "ج. قیاسی"

امین جون

فک کنم یه عذر خواهی بت بدهکارم !


آخرین باری که تو خوابگاه حرف زدیمو یادته ؟ اواخر ترم پیش ..

نمیدونم چی شد که یهو یادش افتادم ... :)

یه حرفایی بت زدم، اون موقع نمیتونستم درکت کنم ... ینی تو فضای ذهنی نزدیک به تو ای نبودم ...

الآن فکر میکنم نمیشه ازت ایراد گرفت ... نمیشه !

شاید اگه جات بودم حتی بیشتر از تو کم میاوردم ... :| کی میدونه ؟


دعام کن مرد 3> :) (میدونی که بش نیاز دارم شدید ..)

تیک .. تاک .. تیک .. تاک ....

94 داره از دوووووووور میاد :) آروم آروم، بدون عجله .. همونطور که 93 اومد !

همونطور هم که 93 رفت اینم میره و به جاش 95 میاد ...


تو 93 من 20 سالم بود، تو 94 21 سال و تو 95 22 سالم قراره بشه اگه زنده بمونم :)


اما ....

فقط همین ؟!

ما آدما فقط سنمون زیاد میشه ؟!! فک نکنم :| یعنی که خوب آره ... اگه کاری نکنی که فقط سنت زیاد میشه !! :/ فقط یه قدم به سمت مرگ برمیداری ... ولی من این مدلی رو اصلا دوست ندارم ! -_- حال نمیده :-اخم  اینجوری باشه میبازیم جو :))

شماره 1

همین الآن برای داشتن 3تا چیز خداتو شکر کن :)

زود زود زود :))


--------------------------------

پ.ن.: داشته هاتو به یاد بیار ..

من VS ذهنم !

اون تو ... شما چی میگین بش ؟ .. آهان! "توی سرم شلوغه" .. :| این مدت ورودی زیاد داشته ذهنم ولی حیوونی خروجی عملا یا نداشته یا خیــــلی کم ..
برای اینه که زیاد نوت میذارم اینجا ! سعی میکنم هرچی میاد رو خالی کنم ... شعر، داستان، دلنوشته، دغدغه، خاطره، چرت و پرت .... هرچی !

اینو از کتاب "دیدار با فرشتگان" یا "مبارزان راه روشنایی" (جفتشون اثر کوئیلو اند) یاد گرفتم :)
کلیتش این بود که میگفت هر وقت دیدی داری هیچ کاری نمیکنی، هر وقت توی ذهنت شلوغه و نمیتونی مرتب کنی ذهنتو، بشین به هر چیزی که میاد تو ذهنت اینقدر فکر کن تا خودش خسته شه ... خجالت بکشه و بره :)) اینجوری دیگه بر نمیگرده ! ولی اگه بش بگی برو نمیره ! اصن جایی نداره که بره بنده خدا :)) !!! تو نشستی جلوی در خروجی ذهنت هی بش میگی گم شو بیرون !!

miss you

میدونی چیه ؟

یه چیزی فهمیدم ... :-شای


دلم برات تنگ شده :(


کودک همین یک نفر ...