آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

سرد، مثل مرگ

در سردترین حالت روحی با پدرم دارم به سر می‌برم....

مشکلی با بودن کنارش ندارم! البته تا وقتی که باهام شروع به حرف زدن نکنه!!

مثلا سر یه سفره ناهار و شام می‌خوریم، وقتی میرم برای غذا خوردن کنترل رو برمی‌دارم و بدون اینکه علاقه‌ی زیادی به فیلم یا فوتبالی که داره پخش میشه داشته باشم اون رو می‌بینیم.... ممکنه سر فیلم خندم هم بگیره حتی..

ولی یه زمانی مثل الآن، ازم یه سوال درمورد واتس‌آپش کرد و من بدون اینکه برم پیشش ببینم اصلا چی میگه گفتم من بلد نیستم! در حالی که فکر کنم بلد بودم :))

 

----------------------

پ.ن.1: همینجا دارم اعلام می‌کنم... آدمی که دست عسلی منو گاز بزنه، انتظار بهتر از اینو ازم نداشته باشه!

  • کورنلیوس ("همین یک نفر" سابق)

نظرات  (۲)

اینطور چالش هایی با خانواده دارم ولی اصلا دلم نمیاد اندک دانشی که در زمینه ی فناوری دارم و مادرم بهش احتیاج پیدا کرده رو ازش دریغ کنم.

با این وجود شمام حق داری یجورایی 🚶

پاسخ:
بعضی وقتا چنین اتفاقایی پیش میان... :/

انتظار نداشتم چنین تجربه‌ای ازت بشنوم! ببخشید که تو ذهنم قضاوتت کردم.

پاسخ:
می‌فهمم چی میگی...
منم دوست نداشتم و ندارم به این نقطه برسم! ولی هر آدمی یه روزی ظرفش پر میشه....
صدرا هم هنوز تا اون روزی که گنجایش هر بی‌مهری و بی‌انصافی‌ای رو داشته باشه کلی راه داره که بره :/
متاسفم که اونی نیستم که دوست داریم باشم..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی