آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

جمع‌بندی بهمن

پیش نوشت 1: اگه نخونیدش چیزیو از دست نمی‌دین! این متن‌ها رو برای خودم می‌نویسم که بعده‌ها یادم بیاد چه‌ها کردم توی این ماه :)

---------------------------

  • آزمون‌های پایان ترم اول.. نورو سایکولوژی، روان‌شناسی رشد، روان‌شناسی عمومی... خوب بودن خداروشکر :)
  • خواندن درس‌ها و خلاصه کردن و ...
  • تولد سینا :)
  • بعضی روزها توی این ماه بودن که خودخواسته وقت تلف می‌کردم! (تا اواسط ماه (و حتی اواخرش!) هنوز حالم خوش نبود و سرزندگیم برنگشته بود...)
  • گیر دادن چتی پدر و دوباره به هم ریختن ذهنی و فکر به اینکه چی‌کار باید بکنم...
  • دوباره شروع به دیدن friends..
  • برنامه ریزی برای روزهای بین دو ترم
  • ادامه‌ی coachingهام
  • دیدن مینا قبل از پروازش
  • سایه و جلسات چارت سازمانیشون..
  • چند بار شریف رفتم این ماه! :)) برای دیدن سارا و بقیه‌ی بچه‌ها + مصاحبه‌ی تیم curation برای TED-X شریف (گپ با درسا و سارا و طهورا و حمید و همیلا .....)
  • کتاب خوانی.. تموم کردن کتابی که دستم بود و شروع کردن کتاب جدید..
  • تولد شیرین و پدرام ژرفی... :)
  • کافه اینجا با پدرام.. حال ناخوب اون روزها... سخت-خوابی تو طول شب....
  • دیدن فاطمه ضیا و گپ و گفت...
  • مصاحبه برای خانه معماری...
  • دیدن پیام و چکنی و روز خوب
  • چت‌ها با شکوفه!
  • فیلم زیاد دیدم این ماه! (توی روزهای سبکی که داشتم..)
  • مرور دوره‌ی شفای کودک درون.. وقت گذرانی با خودم! :)
  • شروع به خواندن فلسفه..
  • جلسه‌ی آخر ژرف........ :(
  • رودهن، فوت شوهر خاله‌ی مامانم، تنها موندنم تو خونه‌ی مادربزرگه، ناهار خونه‌ی دایی، تهران...
  • شروع ترم جدید... کودکان استثنایی با مدیر گروهمونه کلاسش.. طرف سایکوزه خودش! :))) :| بقیه استادامو دوست دارم :)
  • کتاب خوندن تو کتاب‌خونه‌ی دانشگاه...
  • دیدن مبینا و خوردن پیتزای نون پنیر گردو (:دی) تو ویترین (ASP)، صحبت و قدم زدن... دلم براش تنگ شده بود! :)
  • آشوب درونی، اضطراب و ناهماهنگی که نمی‌فهمیدم منشاش کجاست! مشاوره با وحید، مراقبه، آرامش.... :)
  • دیدن حسین کمال بعد از مدت‌هااا......
  • آمادگی برای برگزاری دوره‌ی دی‌آرک ^_^ (برای اطلاعات بیشتر به اینستام مراجعه کنین..)

-------------------------------

پ.ن.1: برای مراجعه به اینستام به صفحه‌ی تماس با من مراجعه کنین :))))

  • کورنلیوس ("همین یک نفر" سابق)

نظرات  (۱)

یعنی چی

اینطوری مینویسی بعد من میام باز حسودی میکنم.

خودم بخوام لیست بنویسم اینطوری میشه.

 

- سر کار

- خونه

- خونه

- سرکار

- خونه

- خونه تکونی

- غذا پختن

- کتاب

- فیلم

- اهنگ

- سرکار

- خونه

 

الان یه شکلک مثلا عصبانی رو تصور کن. اون منم. :D

پاسخ:
حسودی کردن می‌تونه گام اول برای تغییر باشه :)
امیدوارم اثر مثبتی توی روزهات داشته باشه این اتفاق....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی