آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

جمع‌بندی دی

پیش نوشت 1: اگه نخونیدش چیزیو از دست نمی‌دین! این متن‌ها رو برای خودم می‌نویسم که بعده‌ها یادم بیاد چه‌ها کردم توی این ماه :)

---------------------------

  • بالاخره dunkirk رو دیدم...
  • ترم اول ارشد روان‌شناسی تموم شد. مونده امتحاناش... برنامه ریزی برای مرور درس‌ها توی فرجه‌ی امتحانا..
  • بعد از مدت‌ها کافه رفتن با بچه‌های ژرف :)
  • coaching و مشاوره‌ی سایه طبق روال...
  • سلمونی بعد از 7-8 ماه :)))
  • جلسه‌های دی‌آرک و تکمیل سناریوی دوره‌ی مقدماتی..
  • کتاب خوندن - درس خوندن - کافه رفتن
  • دیدن پونه و سارا و بقیه... 3> :)
  • دورهمی استثنایی با پدرام و رضا و حضور افتخاری وحید :)
  • روزهای خوب و پربار..
  • رودهن و تولد یحیی - شیرینی حافظ - زندگی 3>
  • تولد افسانه - خونه‌ی پدرام - اومدن پلیس تا دم در :))
  • تحلیل ژرفی فیلم Mr. nobody
  • ترور سلیمانی، فضای متشنج مملکت :"
  • sharing من از 3 سال تجربه‌م توی کلاس ژرف
  • جلسه‌ی مشاوره‌ی منابع انسانی تو شرکت شیرین اینا!
  • سقوط هواپیما / پرکشیدن آرش و پونه / پرکشیدن نیلوفر و سعید / حال بد / حال خیلی بد / حال خیلی خیلی بد....
  • دیدن حریصانه‌ی دوستایی که خیلی وقته ندیدمشون (کیانا، سعید و امیر، یاسر، یاسی، بیژن، سارا، برقگی، برنا و نیلوفر تو کانادا، زهرا، مینا ..)... نشانه‌های PTSD از شنیدن صدای نوتیف گوشی... سایلنتش کردم :|
  • گیجی و بی تفاوتی / بی انگیزگی / تیر کشیدن قلب!
  • مشاوره و پیاده روی با علی
  • مجبور کردن خودم به درس خوندن با رفتن پیش بچه‌ها..
  • sharing حالم توی ژرف... حال بهتر بعد از گفتن و شنیدن... تصمیم به انجام کاری برای معنا دادن به رفتن دوستام... نتیجه‌ش شد این
  • روزهای سنگین درس خوندن برای امتحانا... آزمون آمار: بد
  • مصاحبه برای استخدام بازاریاب برای دی‌آرک

-------------------------------

پ.ن.1: اصلا دست و دلم به نوشتن این ماه نمی‌رفت... ولی بالاخره کاری بود که باید انجام میشد...

پ.ن.2: ماه رو خوب شروع کردم، بد شد وسطش... خیلی بد شد، جون کندم تا دوباره توی روزهام نور رو ببینم...

پ.ن.3: طلب خیر و آگاهی....

  • کورنلیوس ("همین یک نفر" سابق)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی