خوب منم مثل هر آدم دیگه ای از ایگنور شدن بدم میاد :|
منم مثل هر آدم دیگه ای از اینکه در جریان یه موضوعی که اطرافم داره اتفاق میافته نباشم حس خوبی نمیگیرم :| اونم وقتی که نمیتونم مکان رو ترک کنم :|
منم از اینکه کنارم بشینین و در گوشی حرف بزنین خوشحال نمیشم !!
لطفا به ادامه مطلب نرید ..
گلم،
من مَردم ... من نمیتونم وقتی یه چیزی ذهنمو اینقدر مشغول کرده که CPU usage بالای 100% شده، روی چیزای دیگه تمرکز کنم :|
تو زنی ... نمیتونی یه چیزی رو مثل ما مردا شفاف و ساده و تو کمترین تعداد کلمات ممکن توضیح بدی :|
ببخش که بعضی وقتا اونجوری که باید نمیتونم بهت توجه کنم ..
من مردم ... من باید مشکلمو خودم حل کنم .... فقط اینجوریه که میتونم حس کنم "هنوز قوی ام، هنوز به درد میخورم، هنوز ...." قول میدم زود حلش کنم و برگردم از تو غارم ...
ولی تو زنی ... تو مشکلتو با حرف زدن و شیر کردن حل میکنی ... فقط اینجوریه که میتونی به آرامش برسی ...
لطفا اینکه توی مشکل من دخالت کمی داشتی باعث نشه که مشکل خودتو پیش خودت نگه داری 3>
من مردم و تو زن ! ما ملزم به متفاوت بودنیم .. قرار نیست تو هم مثل من احساس کنی، مثل من فکر کنی و ...
مثلا این رو میفهمم که وقتی داری از مشکلت میگی، فقط باید بگی ... با گفتنه که به آرامش میرسی .. ولی گاهی یادم میره خوب :| آخه ما مردا اگه حرفی بزنیم، دنبال راه حل میگردیم ... از اینکه نتونستیم خودمون حلش کنیم کلافه ایم و انتظار داریم طرفمون سریع تر راهشو بهمون بگه ...
پس ..
بیا سعیمونو بکنیم تا من شنونده ی بهتری بشم و به جاش تو هم همین "من" ای که هست رو بپذیری(که همین الآن هم پذیرفتی :) همونطور که منم به جز پریشب تقریبا همیشه شنونده ی خوبی بودم فکر میکنم 3>)
همین یک نفر عذر-خواهی-کننده :دی
-------------------------------------------------
پ.ن.1: مطالب از کتاب "مردان مریخی، زنان ونوسی"
پ.ن.2: امشب با چاقو پامو بریدم :دی !!!
پ.ن.3: بیشتر حرفام منظور و مورد خاصی نداشتن .. صرفا حرفایی بودن که میخواستم یه بار زده شن :)
پ.ن.4: دوستت دارم :*
امروز متوسط شروع شد :|
اول که خودم خییلی زود بیدار شدم ...
بعد آقای س.ط. سرما خورده بود و حالش خوب نبود :|
بعدش آقای ی.ط. که از اصفهان برگشته بود رسید و حالش از امتحان های مسخره ای که بد داده بود گرفته بود :|
این وسط حالا من وایبر چک کردنم هم گرفت :||| و فهمیدم که خانم ف.ه. فلان :(
بعد آقای ع.ط. یادش رفت یه چیزی رو برداره ...
بعد همون آقا فهمید که گوشیشم حتی توی خونه جا گذاشته بوده :| و خانم ف.ط. باید باهاش جهت سرما خوردگی آقای س.ط. هماهنگی های لازم رو انجام بده و ....... و حتی از شرکت کذا هم برای قرارداد مذا باید زنگ میزدن امروز و و و ... :(
بعد حتی ضبط ماشین آقای ع.ط. هم خراب شده بود :'( دلم براش خیـــــلی سوخت :|
بعد من هنوز هم منتظرم که سر فرصت زنگ بزنم به ف. ها :| :( هم میترسم هنوز خواب باشه، هم اینکه نمیشه خوب الآن :/
بعد توی اتوبوس هیچی :))
بعد آقای ف.م. جهت انجام نشدن کاری که دوست داشتن انجام بشه عصبانی بودن :|
بعد اون اصن به درک ... با م.ط. چیکار داری آخه ؟ :(
بعد من هنوزم میخوام زنگ بزنم ......
بعد دیگه هیچی ... یعنی هنوز وقت نکردم اتفاقی بیفته دیگه :دی !
ولی میخوام فرمون امروزمو خودم بگیرمش توی دستم :) نمیذارم خراب شه کل روزم ... تو هم کمکم کن خدا :) 3>
همین یک نفر ناراحت ...
-----------------------------------------
پ.ن1: از این به بعد ته هر پست "حالت لحظه" رو اضافه کردم ... :)
پ.ن.2: اسم پستو اول گذاشته بودم "یه شروع متوسط" ولی الآن میبینم که واقعا حق مطلب ادا نمیشه :| "یه شروع عوضی" ؟ "یه شروع بد" ؟ ...
پ.ن.3: فرمون دست گرفتن رو با آهنگ گوش کردن و اینجا نوشتن شروع کردم از همین الآن :)
پ.ن.4: من که فرزند این سرزمینم، در پی توشه ای خوشه چینم .....
پ.ن.5: هنوزم : ای خوشا پس از لحظه ای چند آرمیدن ، همره دلبران خوشه چیدن / از شعف گهی همچو بلبل نغمه خواندن ، گه از این سو به آن سو پریدن :)
** ""یه وقتایی هست که مثلا توی تمام جنبههای خودت ۸۰ درصدی، اما مثلا ۹۰ درصد از افراد دورت توی یک و فقط یک چیز خاص ۹۹.۹ درصدن! که متاسفانه توی اون محیطی هستی که همون چیز خاص ملاک برتری میشه. با مفهومی مواجه میشی به نام "زیر میانگین بودن".""
"""رشد درد داره! بدون درد نمیشه رشد کرد یا بهتر شد. جسمی یا غیر جسمی فرق نداره."
roozkhosh theory #10 va #9""
** ""تصمیم به خوب شدن. / تصمیم به کنار گذاشتن عادت های بد. / تصمیم به انجام کار درست به هر قیمتی. / تصمیم به قابل تکیه تر بودن. / تصمیم به ایستادن پای تصمیم ها. / تصمیم به بهتر شدن. / تصمیم به لبخند محکم. / تصمیم به نترسیدن. / تصمیم به عمل.""
* یکی از مزیت های کم اومدن آب جوش برای چایی صبحانه توی خوابگاه اینه که میتونی بدون شستن قاشق برای هم زدن نبات توی چای، چایت رو هم بزنی. (به شرطی که خیلی کم نیاد و نصف لیوانت پر بشه !)
* ببین، کسی نمیتونه برات(به جات) تصمیم بگیره .. چون هیچکی شرایط تو رو کامل نمیدونه و درک نمیکنه و هر حرفی هم که بزنه (اگه مثل این حرف کلی نباشه) از روی قضاوت های خودش بوده و ممکنه اون قضاوت ها اشتباه باشن یا حداقل کامل نباشن ... منم فقط میخوام تا جایی که میتونم worst case هایی که میبینمشون رو نشونت بدم ! چون best case ها رو که خودت دیدی :دی !
* هنوزم مطمئنم که به وقتش نمیتونی کاری که فک میکنی رو بکنی :| ولی اگه میگی میتونی حرفی ندارم ...
It's specially for you Honey <3 :)
شاید چند روز نیام .. شاید هم هر روز نیاز بشه که بیام !! :/ نمیدونم !
خدااااا .. کمک ...
میدونم که همین الآن اگه کمکت نبود له شده بودم :))) حلله ;) همین فرمونو ادامه بدیم، اگه جا داره هم که یذره بیشتر هل(حل؟ :دی)م بده :)
ف. 3>
میدونستین که من خوشبخت ترین آدم دنیام ؟ :) همین ...