آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۱۷ مطلب با موضوع «خودش مینویسه ...» ثبت شده است

ترمز

یه جایی هست که باید ترمز دستی رو بکشی !!

مثل امروز که مغز من صلاح دونست که ترمز دستی بکشه و دیگه سوالی رو حل نکنه ! :دی

و تا شب هم به خودش استراحت(مرخصی) داد :)) لایک عه باس !


-----------------------------

بازم حوصله ی ادامه دادن ندارم :|

نمیدونم چم شده !!!

کوتاه

امروز خوب بود ..

مدتی بود که به روزای پربار و پر بازده پیش‌دانشگاهیم و بعضی پستای شاهین حسودیم میشد ! :"

امروز خوب بود :)

البته بازم به انتظارم نرسیدم :/ ولی ..

امروز خوب بود :))


همین یک نفر 

بیا سفر کنیم .. :)

تمام این مدت که وبلاگو زدم، حدود 1سااال، هیجان داشتم که تعداد بازدیدهام چند رقمی میتونه بشه ؟ :)) :دی

داره کم کم به 10,000 میل میکنه !!!! ینی 5رقمی !! حتی 4رقمیشم خیلی دستآورد بزرگی به نظر میرسید اون اولا !

ولی .... ولی الآن وقتی که یهو دیدم داره 5رقمی میشه، فهمیدم که من حتی نفهمیده بودم که "اصلا کی 4رقمی شد" !! و الآنم که داره 5رقمی میشه هیجان و حس خاصی نداره برام !! :/

الآنه که میفهمم ... میفهمم که نوشتن و خالی کردن ذهنمه که بهم انرژی میده ... نه تعداد بازدیدهای بلاگ !!!

اینکه دیده میشم هم خوبه هاا ! نه که بد باشه ! ولی اصالت نداره ... :)

خالی کردن ذهن

کللللللیییییییی چیــــــز توی سرمه !! :"


میخوام بنویسم ... بیشتر از قبل

میخوام برم مسافرت

میخوام برم کوه

میخوام کتاب بخونم

میخوام درس بخونم

""""میخوام مشقای کلاس "شفا"مو درست و مرتب تر از قبل انجام بدم

     نمیخوام دیگه وفتی بابک رو میبینم به مرتب بودن و کامل بودن تکلیفاش حسودیم شه :"

     نمیخوام علی رو که میبینم به موقعیتش حسودیم شه :|

     میخوام بهترین باشم :"""""

میخوام برم کلاس رانندگی :" :" :| :| :||

میخوام برم باشگاه



چقدر "آدم" سخته ! :"

خیلی چیزا رو فک میکنی قولایین که به خودت دادی، ولی چشمتو که باز میکنن میبینی قولایین که برای عادتهای احمقانت به عادتت دادی !


توضیجات بیشتر در پستهای بعدی ... الآن خوابم میاد :دی

قصد

مدتیه که با آدمای جدیدی آشنا شدم ..

بابک که از زنش جدا شده و یه دختر ۶ساله داره. بابک از بچگی‌ به سرزنش شدن عادت کرده :| بر اساس همین ویژگی هم ازدواجی کرد که آخرش مجبور شد ... :"

امیرحسین که کشتی‌گیره! ولی‌ تا حالا مدال طلا نیاورده چونکه از مطرح شدن و موفق شدن میرسه ... به قول خودش سخته که آدم بفهمه از خفن بودن، از موفقیت میترسه ! :"

علی‌! که یجورایی می‌تونم بگم چند سال دیگه‌ی منه !!! یا نه !! من چند سال قبل اونم :-اس‌ الان زندگیش خیلی‌ خوب و روبه‌راهه البته (خدا رو شکر :) ) ... ولی‌ من الان مینیمم مطلق اونو یجورایی رد کردم :)) نمی‌دونم ! باشد که رستگار شویم :)

یه محسنم هست که خیلی‌ اهمیتی نداره برام .. با یکی‌ دیگه که حتی اسمشم یادم نیست الان :)))

 

برنامه ریزی

عادت دارم برای برنامه ریزی باید با یکی حرف بزنم و بهش بگم این کارا رو دارو و اون تایم این کارو میکنم و فلان و ....
خوب ! الآن کسی رو ندارم :دی

اممم...
فردا از صبح:
برنامه صبحانه با بچه‌ها

این روزا

این روزا یه کم کارام زیاد شدن ..

این روزا به روتین زندگیم کمتر میرسم ... :" مثلا سنتور کم میزنم و این قضیه داره تاثیر بد روی روحیه و اخلاقم (!! :دی) میذاره

این روزا دغدغه هام فرق کردن ... به چیزایی دقت میکنم که قبلا نمیکردم و به چیزایی دقت نمیکنم که قبلا زیاد میکردم ! ...

این روزا شرایط خوب نیست ... اصلا خوب نیست !! ولی امید دارم به آینده .. نمیدونم چقدر خوب بشه ! ولی خوب میشه :)

این روزا بیشتر از همه‌ی روزا خسته یا جدی به نظر میام .. از این بابت ناراحت نیستم ! بلکه از این صدرای روزا بیشتر خوشم میاد :)

این روزا اولویت‌هام مخصوصا توی روابط انسانی تغییر کردن ... یه جورایی غربال اراتستن داره میزنه ناخودآگاهم :))

این روزا صدرا رو سخت میشه شناخت !! یهو توی خودشه، یهو کودک میشه و از ته دل میخنده، یهو پامیشه میره ...


این روزا رو میگن حالت گذار .. :)

به یک دوست

"میم" عزیز


میدونم که اگه کمتر از 1ماه پیش بود، ادعا داشتم که میتونم کمکت کنم و سعی میکردم هرچی بلدم رو در اختیارت بزارم ...

ولی الآن نه انرژیشو دارم، نه ادعایی ..! الآن دغدغه های خودم از حد تصور یه آدم فراتر رفتن ... لطفا ازم دلگیر نشو :(

آره !! ممکنه پیش خودت فکر کنی که "اصلا چرا باید همچین فکری کنه ؟؟" یا "من که کمک نخواستم !!" یا .......... آره ! این نیاز منه که بهت کمک کنم ... که نه به تو، که به خودم کمک میکنم !

میدونم که یک روزی برمیگردم ... و اون روز حرف هایی میزنم که ممکنه به دردت بخورن ! (ممکن هم هست نخورن !)

امیدوارم خیلی دوور نباشه اون روز ... قبلش، امیدوارم برسه اون روز :"


با احترام، همین یک نفر ...

امپراطوری

- امپراطور! خبرهای بدی به دستمون رسیده! امروز پیکی از جناح شمالی برامون فرستاده شده ...

+زودتر بگو ببینم چی شده؟

- به گفته‌ی قاصدمون، فرمانده‌ی طراح فوت کردن قربان!!

+"ن"؟؟ حتما این خبر اشتباهه! هیچکس نمیتونه فرمانده طراح رو بکشه :|

- نه قرباان :/ اشتباه نیست :( ایشون به خاطر زخم هاشون بسیار تحلیل رفته بودن ولی برای آخرین جنگمون که هنوز هم ادامه داره شبانه روز به کشیدن نقشه مشغول بودن -_- ایشون به خاطر کار زیاد فوت کردن قربان ..

+.... خبر دیگه چی داری؟

- ظاهرا فرمانده ن قبل از مرگش همه‌ی جوانب رو مثل همیشه سنجیده .. برای همین هنوز سپاهمون داره طبق نقشه ای که ایشون کشیدن پیش میرن .. ولی همه نگران اینن که شرایط تغییر کنه :-اس

+هوم... اینطور که معلومه باید خودم وارد صحنه ...

- اما امپراطور! دکترها گفتن شما باید استراحت کنین..

+میگی بشینم و از دست رفتن افرادم رو تماشا کنم؟

- امپراطور! شما برای مفید بودن توی جنگ پیر شدین :-(

+راه بهتری پیشنهاد میدی؟ به جز دادن امپراطوری به دشمن راه دیگه‌ای میشناسی؟

- تنها راهمون به نظر کمیته‌ی ژنرال‌ها اینه که امیدوار باشیم شرایط تغییر نکنه تا بتونیم نقشه ی فرمانده فقید رو پیش ببریم ... در حال حاضر راه دیگه ای وجود نداره قربان :(

+باشه! پس من از چادر خارج میشم و همه با هم امیدوار به درست انجام شدن تنها راه موجود میشینیم ..

- هر طور امر بفرمایید قربان


......

یهویی ( خالی کردن ذهن :) )

سلام


من این ترممو دوست دارم ! خیلی !!

اول از همه به خاطر گرافش، یادم اومده که باهوشم !! :دی

بعد AI که درس باحالیه ! استادش خوب نمیگه ولی درسش خیلی خوبه ...

numerical ... استاد عالی، درس خوب، یه ریاضی‌عیه که میفهممش !! تا اینجاش هنوز کثیف نشده

نقشه‌کشی(یا همون نقاشی :دی) انتزاعی، تصور فضایی، جذاب :)

DB بلدم تا جاهای خوبی از درس رو :) درسش رو هم دوست میدارم :) (البته تا جایی که وارد کد نشه ! کد DB هم خوبه ها ! ولی هنوز بلدش نیستم :")

تولدم

به‌نام خالق "او"


امشب تولدم بود ! یعنی تولدم 20مه ولی امشب برام گرفتن :) خوانواده 3> یه جورایی هم عید بود، هم 20م دو روز قبل از محرم میشد و غیره، دیگه تصمیم شد امشب بگیرن :)


خیلی خوب بود و خوش گذشت ... مثل همیشه :)

درسا عاالی شده 3> درست توی سنیه که آدم حیفش میاد بزرگتر از این شه :)) شیطون و بانمک 3>

به دلیل خوب بودن حالم، سنتوری که زدم هم عالی شد ... ینی شد اونی که میخواستم :) و این باعث میشه که هی بیشتر خوب باشم :)))) #loop !

مصطفی دیر اومد. خانمش عقد دوستش دعوت بود، مصطفی تنها اومد و دیر .. دیرتر از همه هم رفت :) خانمش بالا نیومد !

خندوانه ی امشب هم خوب و مناسب بود ... :)

نمیدونم !

توی مترو نشستم ... تو فکرم .. به گندی که دیروز زدم فکر میکنم، به اینکه یه سری کارها و اتفاقا هستن که وقتی میوفتن نمیشه کاری کرد دیگه ...


:-سانسورینگ


خیلی عجیبه ! یه کارایی هست که نمیکنی و تا آخر عمرت پشیمونی که چرا اون لحظه اون کارو نکردی :| یه کارا و حرفایی هست که میکنی و دیگه نمیتونی نتایجشو جمع کنی :(

رونوشت من روی "شاهین مینویسه" ها

"استعدادشو داریم ، وقتشم داریم ، باید یکم به خودمون سخت بگیریم"

-----------
استعدادشو که داریم .. وگرنه الآن اینجا نبودیم :)
راجع به وقت هم خوب تا حدودی قبول دارم حرفتو .. ولی میخوام دقیق بررسیش کنم بلکه نتیجه ی دقیق‌تری بگیریم :)
البته این نکته هم وجود داره که حرفایی که میزنم درباره‌ی خودم صادقن ! لزوما برای همه نیست ...

سیر منطقی تفکرات صدرای 10ساله :))

من همیشه بچه که بودم همیشه فکر میکردم "دنیا مثلا چقدر قشنگه" و ... بعد فکر میکردم "پس خدا باید خیــــلی قوی و بزرگ باشه که تونسته قشنگ نگه داره دنیا رو" ...

بعدش کم کم به این فکر افتادم که "حالا اگه یه روز خدا حالش بد باشه، یا مثلا حسشو نداشته باشه، یا (این بدیهتا لفظ الآنمه :دی) رد بده .... :-اس"

مرد و غارش !

در زمان‌های قدیم، مردمان اولیه روش ثابت و کارایی جهت زندگی پیش گرفته بودند ..

زندگانی آنها از یک روتین ساده اما کارآمد پیروی می‌کرد و آن اینکه مرد وقتی به تکلیف(!) می‌رسید، به جستجوی غاری، همه ی اطراف محل زندگی قبیله اش را میگشت و وقتی غاری در خور همسر می‌یافت، به قابلیت همسر داریش ایمان آورده می‌شد و ادامه ی ماجرا ...

من خوب خوبم ......

من خوب خوبم، گیتارم کجاست ؟ / تو که میخندی همه چی زیباست
تو که میخندی زندگی سادست / من عاشق شدم، این فوق‌العادــست

من خوب خوبم، لبخندت کجاست ؟ / تو که میخندی همه چی زیباست
تو که میخندی عشق بی ارادست / من عاشق شدم، این فوق‌العادــست