آدما تو زندگی میان و میرن - شمارهی 2!
- پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۵:۴۱ ب.ظ
توی مرور بلاگم رسیدم به این پست... حس عجیبی داشت برام! درست مثل اکثر پستها چند دقیقه روش متمرکز شدم و با حسم شنا کردم و یاد اون روزا افتادم و ......
گذشته از اینکه تقریبا سر هر پست به خودم میگم "پسر! چه چیزایی رو پشت سر گذاشتیا!!"، سر این پست یه اتفاق عمیقتر افتاد.. اینکه دیدم هنوزم دارم چه چیزایی رو پشت سر میگذارم! دیدم هنوز هم زندهام و تا وقتی که زنده باشم همینه داستان! همینه زندگی...
مثلا اونجا نوشتهم که کیا توی زندگیم بودن و الآن (اون موقع) دیگه نیستن، و همینطور نوشتم که کیا تو زندگیم بودن که هنوز نقششون ادامه داره....
و الآن میتونم ببینم که باز هم این لیست تغییر کرده! :"
- امین جون و عمین و محسن
- بیژن و کیان ... برنا و پونه ... نگار و زهرا و توتیا و شاهین و رضا ... حتی قبل از اونا امیر تو دورهی المپیاد ... حسین حجازی و امیر و علی و محمد و کلا 90یا ... یاسی و پردیسیا ...
- حورا و امین و تینا... (از اینجا به پایین توی همین 1 سال اضافه شدن!)
- بچههای خانه نوآوری...
- مهدیار و زک و حسین کمال...
اما در کنار کسایی که از زندگیم رفتن، یه سری آدمایی هم هستن که توی این 1 سال توی دنیای صدرا متولد شدن :)
- حمید و امین و میلاد برزگر (هنوز هستن؟ یا دارم مثل بقیهای که رفتن به زور نگهشون میدارم تا اینکه یه روز این حقیقت بخوره تو صورتم؟!)
- ژرفیها...
- فاطمه و زهرا (تنها بازماندگان خانه نوآوری که البته همینا هم تقریبا دارن میرن :دی)
- مبینا و تک و توک از دوستاش... (تنها اضافه شوندگان...)
خلاصه که قدر داشتههامونو تا وقتی که داریمشون بدونیم...
و البته که وقتی دیگه قرار نیست داشته باشیمشون، برای داشتنشون دست و پا نزنیم... که فقط منجر به خسته شدن خودمون میشه و بس...
همیشه در لحظه زندگی کنیم و از چیزایی که هست لذت ببریم و حسرت گذشته یا حرص آینده رو نخوریم.. دنیا دو روزه واقعا!! از این دو روزی که بهمون هدیه دادن استفاده کنیم، لبخند بزنیم :)
- ۹۸/۰۷/۰۴
اوهوم...در واقع آدم به این نتیجه میرسه وابستگی کمتر زندگی بهتر...