یکی از کارایی که هر 6ماه 1بار پیشنهاد میکنم بکنین همین "اتاق تکونی"ه ...به یه نظم و ثبات خوبی میرسین با اتاقتون :))
همونطور هم به "مغز تکونی"، "افکار تکونی"، "عقاید تکونی" و "تکونی"های زیاد دیگه ای هم نیاز داریم که پریود بهینهشون متفاوته ..
اما اتاق تکونی یه gainهایی برام داشت :دی
یه چیزایی تو سوراخ سنبههای اتاقم پیدا کردم که خوب بودن ...
یه چیزایی سر جاشون نبودن که رفتن سر جاشون
و مهمتر از همه آرامشیه که پیدا کردم بعد این کار ...
حوصلهی توضیح ندارم ! دکتر فرهنگ برگشت دانشگاهمون .. اینا جلسه ی اول از کلاس 2جلسهایش هستن!
ما مثل هم حرف میزنیم، ولی مثل هم معنا نمیکنیم ... کدوم 2نفری رو میشناسی که "5تا ویژگی آدم جدی" رو کاملا یکسان ترسیم کنن ؟
پس وقتی میگی جدی باش، سنگین باش، فلان باش، ... هیچ مفهومی منتقل نمیشه !
توی انتقال مفهوم، کلام فقط 7% اثر داره !!! بقیش 38% لحنه و 55% زبان بدن ...
تا حالا نشده که توی چت سوءتفاهم بشه ؟ :)) برای من زیااااد ... چون 7% حرفم رو منتقل میکنه ..
مدتیه که با آدمای جدیدی آشنا شدم ..
بابک که از زنش جدا شده و یه دختر ۶ساله داره. بابک از بچگی به سرزنش شدن عادت کرده :| بر اساس همین ویژگی هم ازدواجی کرد که آخرش مجبور شد ... :"
امیرحسین که کشتیگیره! ولی تا حالا مدال طلا نیاورده چونکه از مطرح شدن و موفق شدن میرسه ... به قول خودش سخته که آدم بفهمه از خفن بودن، از موفقیت میترسه ! :"
علی! که یجورایی میتونم بگم چند سال دیگهی منه !!! یا نه !! من چند سال قبل اونم :-اس الان زندگیش خیلی خوب و روبهراهه البته (خدا رو شکر :) ) ... ولی من الان مینیمم مطلق اونو یجورایی رد کردم :)) نمیدونم ! باشد که رستگار شویم :)
یه محسنم هست که خیلی اهمیتی نداره برام .. با یکی دیگه که حتی اسمشم یادم نیست الان :)))
میدونی ؟ وقتی میفهمیم که هممون با یه ناخودآگاه تهی (کااااملا تهی) پا به این دنیا گذاشتیم؛ وقتی نگاه میکنی میبینی چقــــدر آدما، نگاهاشون، تجربههاشون، تصمیماشون، لایفاستایلشون و خیلی چیزای دیگشون با هم متفاوته؛ فقط به یه چیز میتونی پی ببری ! اونم نقشیه که پدر و مادر توی زندگی و تصمیمای ما دارن ... نه مستقیم ها !! نه ! که اگه مستقیم باشه مقصر ممکنه خودمون باشیم !! منظورم تاثیریه که توی ناخودآگاهمون میذارن ... :|
آخه یونگ میگه که بخش اعظمی از ناخودآگاه ما تا 6سالگی شکل میگیره .. :" وقتی که خودمون "هـــــــــیـــــــــچ" تاثیری روی وقایع نداریم ... وقتی که هنوووز پاکیم ! وقتی که معصومیتمون نمیذاره بفهمیم چه بلایی داره سرمون میاد ...
جلسه ی اول و دوم که "هدف" بود، سومین جلسه "تغییر در شیوه ی نگرش" بود و قبلیه هم "شرط گذاری و باور" رو توضیح داد ..
این جلسه راجع به "درس گرفتن از کائنات" هستش :)
باید شرطی بشی! شرط گذاری، مراقبت، حساب و کتاب:
هر روز صبح: شکر خدا، قول(که این کارو میکنم/نمیکنم)، حتما عمل کن، مراقبت(که زمین نخوری)، مراررت :)) (همون استمراره ... یعنی که اگه زمین هم خوردی، پاشو و ادامه بده ...)
داستان سقراط رو که شنیدین ؟ :) که یکی بش میگه یه خبری دارم، میگه درسته ؟ نیکی ای توش هست ؟ مفیده دونستنش ؟ پس نگو ! (خلاصه ی خلاصه ی خلاصه بود این :)))) به این میگن مراقبت ...
این کلاسا به درد نمیخورن(!) مگه اینکه خیلی مشتاق موفقیت باشی!
خلاقیت!
همیشه راهی جدید برای رفتن هست ... خودتو محدود نکن :)
جور دیگر دیدن اولین گام خلاقیته !
سعی کن این 6تا نقطه رو فقط با 3خط و بدون برداشتن خودکار ببینی: 0 0 0
0 0 0
3 نکتهی طلایی:
نگو "من از 94/1/1 شروع میکنم" :| امروز همون فردا ایه که دیروز وعدشو میدادی :)) به محض تعیین هدف شروع کن رسیدن بهشو ..
((( "آقااااا همه بر علیه منن :| همه چیز میخواد منو عقب بندازه :/ وقتی نخواد بشه نمیشه و ..." خفه شو بابااااا
موانعتو بنویس ببینم !! :| بیشتر از 5تا شمردی بهت 1000000000000000000000 پول میدم :| )))
موانعتو بنویس .. میفهمی که زیاد نیستن .. میتونی روشون فکر کنی، حلشون کنی ....
در دام آینده نگری اسیر نشو ... یعنی که امروزتو به امید فردای خوب از دست نده ...
2نکتهی نهایی :
1) انسانهای موفق بیشتر شکست میخورند
2) موفق ها != تسلیم ها
همین یک نفر کلاس-موفقیت-برو !!
-----------------------------------
پ.ن.1: مرجع: کلاس "انسان موفق، دکتر فرهنگ، پاییز 92، شریف"
پ.ن.2: این مطلب پیشنیاز چیزی نـبود که بعدا میخوام بگم :)))
پ.ن.3: جلسهی 3 ایشالا به زودی آپ میشه :)
اهدافتون رو بنویسین رو کاغذ و بزارینشون در معرض دید ..
چرا ؟
چون: 1) بازخوانی => اصلاح مجدد و تکامل هدف
2) تکرار => ایجاد فرمان در ناخودآگاه
3) (همسو شدن با قوانین کائنات)، قانون خلا : ذهنت رو از ایده ها خالی کن تا باز پر بشه :)
4) ؟؟؟ :))
مقصد، ارزش، هدف:
کلا ما آدما خوب میدونیم که "چی نمیخوایم" ولی نمیدونیم که "چی میخوای خوب ؟ :|"
فک کــــن !! بری مغازه، بگی آقا من اینو اونو اونیکی و ..... اینا رو نمیخوامااا !!! میگه خوب به من چه !! :/ چی میخوای خوب ؟
کلا داستان اینه که مبتونی رانندهی ماشین زندگیت باشی، یا مسافرش ... :) امثال ما تا حالا خیــــــلی جاهاش مسافر بودیم :| "بابام میگه دکتر شم" "مامانم میگه اپلای نکنم/بکنم" "زنم اینجوری میخواد" "شوهرم فلان ..." و غیره و غیره و غیره ... خودم چی ؟!! به درک ؟! جوک میگی ؟ :))
تعاریف:
مقصد: خواستهی ما از تمااام زندگی در یک کلمه.
ارزش: زمینههای رسیدن به مقصد رو که تعیین کنی، میشن ارزش
هدف: خواستهای بسیار روشن و دقیق، که به محض اعلام و پس از آن، ذهن را درگیر خود کرده و احتمال رسیدن به آن را زیاد میکند(اوهو !!).
تواضیح(!):