امشب قرآن باز کردم :) خیلی خوب بود 3> ...
سوره یونس:
و هر کس که ستم کرده، اگر تمامی آنچه روی زمین است در اختیار داشته باشد، (همه را از هول عذاب،) برای نجات خویش میدهد! و هنگامی که عذاب را ببینند، (پشیمان میشوند؛ امّا) پشیمانی خود را کتمان میکنند (، مبادا رسواتر شوند)! و در میان آنها، بعدالت داوری میشود؛ و ستمی بر آنها نخواهد شد!(۵۴)
از دیروز صبح تا الآن (هنوز تو ذهن من شنبه شب میباشد و 1شنبه وقتیه که بخوابم و بیدار شم :دی) :
فاینال زبان، خوب بود :)
مترو، اصغر(!!)، دلم گرفت، خوابگاه، تمرین دی-بی، فیلم تاوان، کادو کردن برای محسن
تصمیم گیری برای رفتن یا نرفتن به مهمونی، رفتیم :دی، کیا (دلم برات تنگ میشه کثافت :'()، یاسی، حامد و سمانه، بقیه :دی، معذب-طور، پیاده روی، مترو شریف
دوباره خوابگاه، بچه ها 3>، فرندز(!!)، عمین-بی-اعصاب :|، خواب بدون نوشتن حتی 1سوال !! :|
آلارم موسی از 6.5 تا 9.5 هر 5دیقه 1بار :|||||||||||، کلاس معماری، گودرزی برد-پیت-نما(!!)، ناهار سلف ویژه، بازم دی-بی ننوشتیم !!، فرندز(!!!!!!)
خونه، مهمونی، خوب، نمیخوام بگم بقیشو ..
گوگل تاک، حال خوووب :)، چند تا نوت جدید اینجا
احتمالا خواب :دی
آقا !! آقا !! اشتباه شد !
من اینو گفته بودم : "میخوام از این به بعد هروقت خواستم ناراحت شم به اصغر فکر کنم . خجالت بکشم که زیر همچین مشکلایی قراره کم بیارم :| زشته انصافا :دی" درسته ؟
حالا میگم که این غلته :| نه که کلا غلطه ها !! نه ... نیاز به اصلاح داره ..
مطلب زیر عینا از وایبر کپی شده و نویسندهی این وبلاگ در آن دست نبرده است ...
------------------------------------
از زبان یک توریست:
من درایران چیزهای عجیبی دیدم ....!
کسی بوسه ی فرانسوی بلد نیست....!
اینجا مثل آلمان پل عشق ندارد......!
از رز هلندی هم خبری نیست.....!
اینجا عشق یعنی.... به خاطر چشم های دوروبرت.....
معشوقت را فقط از پشت گوشی بوسیده باشی........!
دوست داشتن یعنی کلاس گذاشتن برای همدیگر...!
مهربانی ات را می گذارند به حساب آویزان بودنت ..!
من در ایران نتوانستم به کسی بفهمانم دوست داشتن را به حساب چیز دیگری مگذار ...!
ایرانیان جوانی نمی کنند پیر مرد و پیرزن های کم سن وسال بسیار دارند..!
ایرانیان عشق را با ماشین و لباس خوب انتخاب می کنند نه با نیت خوب !
ایران را دوست دارم،
امــــــــا ...
اینجا ادم همیشه دلگیر است..
------------------------------------
من دوست دارم چیزهای نا آکادمیک بنویسم هاا ! ولی چه کنیم ؟ :)) نمیشه :| 1ماه مونده .. بعدش حرف برای زدن زیااااادهه :))
میدونستین که من خوشبخت ترین آدم دنیام ؟ :) همین ...
امروز روز خوبی بود :) به جز صبحش که کلاس مزخرف اندیشه بود :|
املت بوفه، بیژن، فرحزاد، دوسیب آلبالو!!،
دانشگاه، ف.ه.، کادو کردن، اعتراض دی-بی (:| :دی)،
مترو، بهارستان، نگارستان، ناهار(کشک بادمجون)، باغ، عکس، تولد رضا و زهرا
دانشگاه، دی-بی، کلاس خوب، جواب به سوال استاد، صدرا کوچولو <3 :دی
خونه، شام، خوب، عکس دیدن، وایبر، خواب :دی
توی سرم خییییییییلی شلوغه :| خییلی ...
بیرون سرمم شلوغه البته :دی کلا سرم شلوغه !!!
بیرون سرم رو که دیروز گفتم چه خبره .. ولی اونا رو میشه یه کاریشون کرد ... دغدغه های کوچیک و بزرگو چیکار کنیم ؟
اینقدر اون تو شلوغه که نمیدونم از کجاش شروع کنم :| مثل یه اتاق خیلی شلوغ و کثیف میمونه که میخوای تمیزش کنی :پی
از کجاش شروع میکنی ؟
خوب انگار 29 روز ترسناک در پیش داریم :))
3روز برای کوییز DA داریم که سر کلاسشم حتی نبودم، بعدش 4 روز برای تمرین 4 DB و 6 CA وقت هست :دی ... (این وسطا یه میانترم و یه کوییز زبان هم دارم که اصلا گم شدن تو برنامه :|) بعدش جالب ترم میشه :)) 2روز برای پروژه DA و 7 روز برای میانترم TML، سپس 7 روز برای پایانترم DB (که کم هم هست :دی)، 2 روز تا پایانترم TML و 2 روز تا پایانترم CA و 1 روز تا پایانترم اندیشه (هر کدوم بعد از قبلی شروع میشه زمانش :)) )
بریم ببینیم چه میکنیم !
------------------------------------------------------
پ.ن.1: اینا تازه به شرطیه که از الآن تا آخر ترم تمرینی، پروژه ای چیزی ندن :دی
پ.ن.2: امتحان ترم زبان هم لحاظ نشده هنوز :)))
پ.ن.3: DA = design algorithm / DB = data base / CA = computer architecture / TML = theory of language & automata
بگذریم ... باشد که این بلاگ تاثیری که میخوام رو داشته باشه روی زندگیم ..