بغضم شد! یا شایدم بغض شدم!
منی که این روزها حالم خوبه -واقعا خوبه!-
منی که لحظه به لحظهی این روزهام رو دارم طبق ارزشهام زیست میکنم..
منی که شرمندهی "خودم" نیستم!
منی که جسمم شاید آخر هر روز خستهست، ولی روحم هرچی که از روز میگذره سرحالتر و شادابتر میشه...
تازه!
منی که از دیروز ساعت 5 تا امروز ساعت 5 ترکیبی از یه سفر کوتاه، گپ و گفت خودمونی، صحبتهای عمیق، خوردنی و نوشیدنی و .... رو تجربه کردم
این من الآن بغض داره!
اولین چیزی که این جور لحظهها به نظر میرسه اینه که "خوشی زده زیر دلش.. نمیفهمه تو این شرایط باید لذت ببره!"
ولی خودم خوب میدونم که این نیست...
- ۹۹/۱۰/۰۵