میخواهم از تو بگویم...
- سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ب.ظ
بگذر شبی به خلوت این همنشین درد
تا شرح آن دهم که غمت با دلم چه کرد
خون میرود نهفته ازین زخمِ اندرون
ماندم خموش و آه که فریاد داشت درد
میخواهم از تو بگویم
تویی که غایبی، اما از من در من حاضرتری
میخواهم از تو بگویم
در این خلا که منم.. جهانیست که تویی
میخواهم از تو بگویم
ای من! ای تویی که آغازِ انجام منی...
هرچه میکنم تویی
هرچه میبینم تویی....
همان که بابای طاهر گفت؛
به هرجا بنگرم، کوه و در و دشت....
آری!
میخواهم از تو بگویم:
تویی که چشمانت عمیق، آرام
تویی که موهایت چو شب، دریا
تویی که لبانت...... آه
ای من!
ای تویی که جای تو خالیست؛
دل میرود از دست عیان، جای تو خالی
ای بیخبر از درد نهان، جای تو خالی...
آفت زده دل همت فریاد ندارد
سردار سکوت است زبان، جای تو خالی..
---------------------------
پ.ن.1: دو بیت اول از سایه، دو بیت آخر از حمیدرضا آذرنگ..
- ۹۹/۰۹/۲۵