مصاحبه شدن در جلسهای که مصاحبه کننده بودم! + رزومهی کاری!!
- جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۶ ب.ظ
مدتیه که توی شرکتی که از پارسال همکاریمو باهاشون شروع کرده بودم، رسما شروع به کار کردم...
جملهی عجیبی گفتم! میدونم :)) الآن توضیحش میدم:
پارسال شهریور بود که یاسمین بهم زنگ زد و گفت «یه شرکت هست که کارش تو حوزهی معماری و طراحی داخلیه.. اینا اخیرا تصمیم گرفتن یه دورهی آموزشی با موضوع "شخصیت شناسی و طراحی داخلی" برگزار کنن برای جذب فالوور و کردیت (credit و follower) و ...»
خلاصه یه جلسه با مدیر شرکت تنظیم کرد و صحبت کردیم که من چه کمکی میتونم بهشون بکنم و قرار شد که مبحث "MBTI در معماری" رو من تدریس کنم توی دوره..
جلسات تولید محتوا و brain storming و غیره و غیره شکل گرفت تا اینکه اول و دوم اسفند پارسال دورهی "دیآرک" یا همون "دیزاین آرکتایپ" برگزار شد.
اون وسطا، توی آذر 98 و بعد از 2.5 ماه جلسات، آشنایی، اعتماد سازی و ... یاسر (مدیرعامل شرکت) بهم گفت که میخواد مشاور شخصیش بشم. گفت که هر 10 روز یک جلسه داشته باشیم و درمورد مسائل روانشناسی صحبت کنیم و اگه به نظرم خوبه آموزش خاصی تو این حوزهها ببینه، من مطرح کنم تا انجام بشه... این اتفاق تا همین الآن در حال انجام شدنه :)
بعد از اولین دورهی "دیآرک"، کرونا اومد و برنامهای که برای سال 99 داشتیم (یک ماه درمیون یک دوره برگزار کنیم) کلا به هم ریخت :| توی اردیبهشت 99 من به یاسر پیشنهاد کردم حالا که دورهها فعلا معلق شدن، از محتواهایی که کلی وقت گذاشتیم و تولیدشون کردیم استفاده کنیم و یه کتاب به اسم «استفادهی شخصیتشناسی (MBTI) در طراحی داخلی» بنویسیم. قبول کرد و الآن در حال اتمام ادیشن اول کتابیم :) (ایشالا تا آخر سال میره برای چاپ)
دقت کنین که صدرا هنوز (تا اینجایی که تعریف کردم) رسما در شرکت شروع به کار نکرده و از بیرون و مستقلا داره باهاشون همکاری میکنه.
بعد از حدود 1 سال و دو ماه، بعد از اینکه یاسر دید صدرا کارش رو بلده و قدرت انجام کارهایی که قبول میکنه رو داره و اگه کاری رو نتونه بکنه قبولش نمیکنه و غیره، اوایل آبان امسال یاسر بهم پیشنهاد کرد که مدیریت منابع انسانی شرکتش رو دستم بگیرم... مدتی زمان خواستم تا فکر کنم به پیشنهادش و بالاخره 15 آذر کارم رو رسما تو شرکت استارت زدم...
حالا همهی این اراجیف رو گفتم که برسم به حرف اصلیم:
مدتیه که توی شرکتی که از پارسال همکاریمو باهاشون شروع کرده بودم، رسما شروع به کار کردم...
توی این هفته با یکی از بچههای شرکت داشتم صحبت میکردم (که جزو مصاحبههای هفتگی HR با پرسنل تعریف میشن این جلسات) که پروفایل پرسنلیش رو تکمیل کنم.. (لازم به ذکره که این شرکت تا قبل از اومدن من حتی از پرسنلش پروفایل سازمانی نداشت..)
توی مصاحبههای با این دستور جلسه، یکی از سوالام اینه که یه عکس سیاه و سفید به طرف نشون میدم، ازش میپرسم توی عکس چی میبینی؟ از جوابی که میده مشخص میشه که اون فرد توی این بازه از زندگیش در چه حالیه، حالش خوبه یا نه، دغدغههاش چیه و چه انرژیهای روانیای توش زنده هستن/نیستن.... (برای اطلاعات بیشتر TAT (یا thematic apperception test) رو سرچ کنین)
این رفیقمون که باهاش جلسه داشتم بعد از تموم شدن سوالام و پر شدن پروفایل پرسنلیش، ازم پرسید "صدرا خودت تو عکس چی میبینی؟"
اولا که پشمام ریخت :))) انتظار نداشتم این سوالو از خودم بپرسن!
دوم اینکه چیزی که تو عکس دیدم برام عجیب بود.....
جزئیاتش رو نمیخوام بگم، ولی تحلیل تستم یه غم و فرسودگیِ یواشی رو نشون میده که اگه زود براش کاری نکنم به نظر در آیندهی نزدیک کار دستم بده :/
خلاصه که شدیدا به چیزی از جنس سفر یا موارد دیگهای که تو پست قبلیم گفتم نیاز دارم.. کاش بشه!
- ۹۹/۰۹/۰۷
پروفایل سازمانی چجوریه آقا؟
و اینکه تبریک میگم، بترکونی :))