آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

در باب انگیزه و انتخاب

اگر کاری برات معنای درست حسابی‌ای داشته باشه، بدون توجه به سختی یا آسونیش انجامش میدی... به قول نیچه «آنکه چراییِ خود را یافته است، با هر چگونه‌ای کنار می‌آید».

البته منظورم معنای قلبیه؛ نه فکری! چیزی که براش هیجان داشته باشی... مثلا برای من، کمک کردن به مردم ارزشمنده. پس زحمتِ درس خوندن و اضطراب‌ها و تنش‌های جانبی -و درنتیجه روانشناس شدن- رو به جون می‌خرم! البته این مثالی که زدم خیلی ناقص و ناکافیه... صرفا کلیتی از منظورم رو بیان می‌کنه :)

گفتم باید برای داشتنِ انگیزه‌ی انجام کاری هیجان داشته باشیم. هیجان تزریقی، تا ابد تخلیه میشه و باز باید تزریقش کنی! هیجان باید از درونت بجوشه... باید بتونی کاری که دوست داری بکنی رو طوری برای خودت تفسیر کنی که براش معنا پیدا کنی. باید بتونی یه جوری به ارزش‌های شخصیت مرتبط‌شون کنی تا هیجانت از درون بجوشه.... مثلا: می‌خوای مهاجرت کنی که چی بشه؟ اگه جواب درست و محکمی براش داری، پس هیجان هم داری و هر طور شده انجامش میدی... اگه نه، تا ابد ممکنه "غر" بزنی، ولی هیچ‌وقت انجام نمیشه!

و اما درمورد "چرایی": به گمانِ من تاثیرگذارترین موضوع روی چرایی، ارزش‌های شخصیِ آدمه.

در مجموع معنای شخصی، ارزش‌های شخصی و چراییِ زندگی، مفاهیم خیلی نزدیک و مرتبطی هستن..

 

حالا می‌رسیم به موضوع انتخاب. با وجود بحثی که تا اینجا داشتیم، به نظرم میاد که بشه گفت آدمی -برای رسیدن به رضایتِ درونی- خیلی قدرت انتخاب بالایی نداره!!

مسئله، به گمان من اینه: راه‌هایی وجود دارن که از طرف ارزش‌های شخصیمون حمایت میشن.. هدف‌هایی که هرکدوم به نحوی ارزش‌هامون رو ارضا می‌کنن. ما صرفا بین اون راه‌ها حق انتخاب داریم..

و البته که می‌تونیم از انتخابِ اون راه‌ها بترسیم و تن به انتخاب‌های راحت‌تر بدیم. کدوم آدمِ عاقلیه که جاده‌ی چهار بانده، آسفالت و علامت گذاری شده رو رها کنه و به راه باریک، خاکی و خطرناکِ فرعی پا بذاره؟! :)

ولی می‌دونین مسئله چیه؟ اون جاده‌ی چهار بانده، راهیه که عوام رفتن. نه که "بد" باشه! ولی با هیچ متر و معیاری، مسیر تفردِ من، مسیری نیست که آدمای زیادی رفته باشنش...

یادمون باشه که لذت با رضایت متفاوته. انجام کار لذت‌بخش یا کار راحت نیاز به هیجان و انگیزه‌ی عجیب و غریبی نداره.. اما باید بدونیم که لذت در عموم موارد منجر به رضایتِ درونی نمیشه......

 

----------------------

پ.ن.1: ممنون از busymind که با پستی که نوشت، انگیزه‌ای برای فکر کردن به این موضوع شد..

پ.ن.2: این بحث می‌تونه ساعت‌ها ادامه پیدا بکنه و به مباحثه‌ی جذابی تبدیل بشه. در همین حد خلاصه و مختصر و مفید ازم بپذیرینش :)

  • کورنلیوس ("همین یک نفر" سابق)

نظرات  (۲)

خیلی خیلی جالب شد:)

پس برا هر چیزی ما نیاز به انگیزه نداریم.یسری کارا هست که باید انجام بشه پس میشه!

 

فوق العاده برام آموزنده بود این بحث.ممنونم

پاسخ:
:)
منم ممنونم...

آب کم جو تشنگی آور بدست   تا بجوشد آب از بالا و پست

مشکل ما اینه تشنه انجام دادن کاری نیستیم

کسی که تشنه باشه و عطش داشته باشه هر کاری میکنه

حالا این تشنگی میتونه با روشای مختلفی ایجاد بشه

همون طور که گفتم بنظرم فقط یک موردش ارادیه و اونم از روی اعتقادات آدمیزاد میاد

حالا طی بحثی  که داشتیم درواقع صدرا میگه تشنگی رو باید پیدا کنی نه اینکه بسازی!و واقعا منطقی هم بنظر میاد

مثلا ورزش کردن برای همه معنای درست حسابی داره و همه میدونن خیلی مهمه ولی خیلی ها انجام نمیدن چون انگیزه ای نیست.در مورد چرایی هم بنظرم اعتقادات باعث میشه چرایی برای هر کاری درست کنی 

چیزی که براش هیجان داشته باشی در واقع همون انگیزه هست دیگه

حالا مشکل اینه ما یه چیزیو میخوایم ولی انگیزه ای نداریم

مثلا میخوایم بهتر زندگی کنیم یه شغل خوب یا مهاجرت 

اینا مثل آرزو هست و حالا باید انگیزه ای ایجاد کنیم که بتونیم در این راستا حرکت کنیم

در واقع میگم الان که هیجانی نیست باید هیجان رو تزریق کنیم!

ولی آخه پس قدرت انتخاب چی میشه؟

اینجوری که باید فقط ببینیم از چی خوشمون میاد

مثلا برا یه کسی مصرف مواد خیلی هیجان انگیزه ولی دلیل نمیشه که اینو انتخاب کنه باید بره سمت یه چیزی که شاید فقط جذاب بنظر میاد و سعی کنه هیجان ایجاد کنه!

کار لذت بخش لزوما منجر به رضایت درونی نمیشه یا اگر بشه کوتاه مدته

جمع بندی من از حرفات:میگی اگه هدف یا آرزویی داریم که بصورت خودجوش(با فرض اینکه برای لذت کوتاه مدت نیست)براش انگیزه(یا هیجان)نداریم بهتره توش تجدید نظر کنیم؟

 

خوب توی بحث بالا این نکات مهم بود که بین لذت و رضایت فرق هست

انتخابامون در حقیقت محدوده

و چیز خیلی مهم هم اینکه مسیر هر کسی فرق داره

من از اون موقع دارم به این فکر میکنم که مثال های نقض بیارم مثلا یاد محمدعلی کلی افتادم که میگفت از لحظه به لحظه دقایق تمرین کردنش متنفر بوده ولی برای لذت مسابقه اصلی این کار رو میکرده

حالا اینجا تو بحث به موضوع مهاجرت اشاره شد.من میتونم بگم از زبان خوندن و استرس وضع پول و ... اصلا خوشم نمیاد حتی متنفرم ولی از بعدش که بتونم یه زندگی با ثبات داشته باشم خوشم میاد و الان لازم دارم برای این قسمت دوست نداشتنیش تلاش کنم.مثل خوردن داروی تلخه برای یه بچه

 

پاسخ:
درمورد مطلبی که از کلی نقل کردی:
هررر مسیری که توی زندگی انتخاب کنیم، ناچاریم از گذروندن روزها و کارهای خوب و بد! فک کن من تو شریف میموندم و ارشد الگوریتممو میگرفتم! روز خوبی رو تجربه نمیکردم؟! معلومه که روزهای خوبی رو هم می‌داشتم.. همونطور که حالا که انصراف دادم و رفتم تو رشته‌ی روانشناسی همه‌ی روزام خوب و خوش نیستن و تا همین الآنش کلی سختی رو پشت سر گذاشتم!
اتفاقا وقتی که مسیر فردیتت رو می‌خوای بری سختی‌های به ظاهر بیش‌تری رو باید تحمل کنی چون که هیچ کس قبل از تو اون مسیر رو نرفته و هموارش نکرده برات!

اما نکته‌ای که وجود داره اینه که ما آدما عادت کردیم به تنبلی و غر زدن نسبت به اینکه نشد و نذاشتن و نتونستم! اگه واقعا "رفتن و مهاجرت" برات معنی داره و ارزشمنده، پاش واستا و فکر کردن به انگیزه و این چیزا رو بذار کنار و براش شمشیر دست بگیر و با خودت و کائنات بجنگ!! چون تنها راهش همینه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی