من؟ نه! تو :)
- چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۲۶ ب.ظ
دیدمت، بوئیدمت، بوسیدمت در خواب
دردمی، درمانمی، شادیِ منِ بیتاب
تو در منی.... من، بی تو، شبیهِ درختِ بی بهارم.... دلتنگ، سرد، لخت..
تو، در منی... حتی اگر خودت نخواهی! حتی اگر خودت ندانی...
تو در منی.... در خوابِ من، در بیدارِ من... حتی اگر دور باشی... دورترینِ جغرافیا، میتواند نزدیکترینِ دنیای احساس باشد... حتی اگر این احساس دوطرفه نباشد!
اصلا بهتر که نباشد! بهتر که نباشی.... اگر باشی که نمیتوانم بپرستمت!
وقتی که بودی، دوستت داشتم... نه! عاشقت بودم... نه! عاشقترین بودم در تاریخ....
حالا که نیستی ولی.... نیستم! نه که عاشق نباشم، عاشقترین نباشم! دیگر "من"ی نیست که بخواهد عاشق باشد یا نباشد!
هرچه هست تویی.... هرآنچه من بود، عشق شده... تنها خواب و خیالی از من باقی مانده که در آن هم، "تو"یی هست و "من"ی نیست.....
میدونی؟ لبخند تو، لبخند منه :)
دردا دردا دردا فریادا یادآ یادآ
دردا دردا دردا درمانا مانا مانا
گر دردا دردا دردا سربازا بازآ بازآ
دردا دردا دردا فریادا یادآ یادآ
---------------------------------
پ.ن.1: بداهه گفتم، بداهه بخونینش :)
پ.ن.2: 2/دی/98؛ ساعت 15:30؛ آخرین جلسه از کلاس روانشناسی رشد :))))
- ۹۸/۱۰/۰۴
نامجو خونده.درسته؟