شگفتیهای پنهان در یک لبخند..
- جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۵ ب.ظ
دیشب داشتم به این فکر میکردم که ما آدما چقددددر همه چیزو به خودمون و دیگران سخت میکنیم!
با حرف نزدن، با حرف زدن!!، با تفکراتمون، با کنترلگریمون، با بالا اوردن احساساتمون روی طرف مقابل، با عادتمون به بله گفتن، با عادتمون به بله شنفتن......
داشتم فکر میکردم که چقدددر میتونست زندگیامون راحتتر و قشنگتر باشه اگه یذره آگاهتر میزیستیم :/
روح جمعی انسان، بیمار است..
همین دیشب یکی از کتابای فریدون مشیری رو برداشتم و بازش کردم و این شعر اومد!
حرف بیشتری نمیزنم که نیازی به حرف بیشتر زدن نیست....
من نمیدانم
-و همین درد مرا سخت میآزارد-
که چرا انسان
این دانا، این پیغمبر
در تکاپوهایش
-چیزی از معجزه آنسوتر-
ره نبردهست به اعجاز محبت
چه دلیلی دارد؟
چه دلیلی دارد که هنوز
مهربانی را نشناخته است؟
و نمیداند در یک لبخند
چه شگفتیهایی پنهان است
من بر آنم که در این دنیا
خوب بودن
به خدا سهلترین کار است
و نمیدانم
که چرا انسان
تا این حد
با خوبی بیگانهست
و همین درد مرا سخت میآزارد
- ۹۸/۰۷/۱۹
آخ آخ یاد شعر استاد ابتهاج افتادم اون تیکه اولش که میگه
بنشینیم و بیندیشیم
این همه باهم بیگانه
این همه دوری و بیزاری
به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟
و چه خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده
جنگلی بودیم
شاخه در شاخه همه آغوش
ریشه در ریشه همه پیوند
وینک انبوه درختان تنهاییم
ووو تا ادامه..