گذشته، آینده یا حال؟
- سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۷:۱۰ ب.ظ
وقتی توی اتوبوس نشستی و داری آهنگ گوش میکنی و چشمت به منظرههای خیابون انقلاب دوخته شده، چند حالت برای آگاهیت میتونه وجود داشته باشه..
- میتونی چیزی نبینی و نشنوی و توی خاطراتت غرق شده باشی یا به آیندهای که هنوز نیومده فکر کنی و از ترس اینکه "چی میشه اگه کنکور فلان.." یا هر کوفت دیگهای زهره ترک شی!
- میتونی چیزی نبینی و به جز اول آهنگ چیزی هم نشنوی و تو خاطراتی که تنها نقطهی اشتراکشون اون آهنگه غرق شی و دستی دستی خودتو بدی به دست احساساتی که احتمالا ۹۰٪شون غم و حسرته!!
- میتونی منظره رو ببینی و توی دونه دونهی مولکولهای سنگفرش خیابون دنبال خاطرههای خاک خوردهت بگردی و خودت از حجم حافظهای که داری تعجب کنی... اینجور وقتا معمولا چشمت یهو به یه نقطه خیره میشه و برای ثانیهای از دنبال کردن طبیعی خیابون عاجز میشی! بعلاوه اینکه کم پیش میاد چیزی که داره گوشی بدبخت پلی میکنه رو بشنوی... "I set fire to the rain، عه فلان خاطره :|" واقعا بقیهی این آهنگ چیه؟!
اما قشنگترین اتفاق به گمان من وقتیه که فارغ از هرچی گذشته و آیندهس بشینی، "hold your breath and count to ten" کنی، در همین لحظه از هرچی که هست لذت ببری :)
خیابونو ببینی
آهنگ رو با صدای اَدِل گوش کنی
گرمای صندلی زیرتو حس کنی
خنکای خشک شدن عرقت... آآخ
از چه دلتنگ شدی؟ دلخوشیها کم نیست :)
-----------------------------
پ.ن.1: یکی از تاثیرگذارترین مونولوگها توی پاندای کنگفوکار اون تیکهی استاد اوگوِی بود که میگفت «دیروز جزء تاریخه، فردا یه رازه، ولی امروز یک هدیهست» :)
- ۹۸/۰۱/۲۰