امروز، امسال، زندگی ادامه داره!
- يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۶ ب.ظ
امروز بعد از مدتها (دقیقش رو بخوام بگم میشه بعد از 21 شهریور که آخرین روز خوب و شادی بود که داشتم) خوب شروع شد، خوب ادامه داشت و خوب هم تموم شد :)
نه با حال بدی از خواب بیدار شدم، نه اتفاق بدی افتاد، نه تفکرات ناخودآگاه زیاد بهم حمله کردن، نه اتفاقای روتین این 1 ماه اخیر :))
کلا احساس میکنم این مرحلهی گذار (که هنوز دقیق نمیدونم گذار از چی!) هم داره تموم میشه و من باز زنده موندم و طبق استقرا قویتر از قبلم قراره بشم...
یه سری اتفاقا افتاده، یه سری اتفاقا داره میفته، یه سری اتفاقا هم به نظرم قراره بیفته ... صرفا شهوده البته!
مثلا چندتا از اتفاقایی که افتاده اینه که تعداد سیگارهایی که تو روز میکشم رو به 4 یا حداکثر 5 تا محدود کردم، یه کم انگار جدیتر شدم توی یه زمینههایی و بااز درونگراتر!
یا مثلا دارم کم کم به حالی میرسم که بتونم به خودم بگم "بسه دیگه!! جمع کن خودتو! وقتشه که بلند شی و شروع کنی..." و واقعا این اتفاق بیفته!!
آهان! داشت یادم میرفت!
پریروز روز تولدم بود :)
امسال یه فرقی با سالهای قبل داشت..
امسال اولین سالی بود که از چند ماه قبل به جدی بودن زیاد شدن سنم فکر کردم! به اینکه تا کی قراره اینجوری ادامه بدم؟! به خیلی چیزا فکر میکردم و برای اولین بار حرف داییم که توی تولد 40 سالگیش بهم زد رو فکر میکنم تا حدودی فهمیدم!
بهم گفت "روز تولد خیلی روز شادی هم نیست واقعا! روزیه که تو میفهمی یک سال دیگه از وقتی که داشتی گذشت و ..."
امسال یه فرق دیگه هم داشت...
تا پارسال یا انقدر بچه بودم که نمیدونستم تنهایی یعنی چی، یا انقدر خوشبخت بودم که تنها نباشم، یا (پارسال) انقدر از ضربه ای که خورده بودم گیج بودم که اصلا نفهمیدم روز تولدم چجوری گذشت!
امسال اولین سالی بود که تنهایی رو از صبح روز تولدم حس کردم... البته به مدلی که شاعر میگه من در میان جمع و فلان.... یعنی از 17 ساعتی که توی اون روز بیدار بودم تقریبا 14 ساعتش رو پیش نزدیکترین آدمای زندگیم بودم (خانواده و دوستان) ولی امسال اولین سالی بود که تنهایی رو از صبح روز تولدم حس کردم... مثل یک ماه اخیر..
و البته که بخاطر این اتفاق میتونم قدر دوستای خوبی که دارم رو بیشتر از قبل بدونم :)
--------------------------
پ.ن.1: «یک روانشناس، یک گشایندهی معمای روح، بیش از هر کسی نیازمند دشواریست.. در غیر اینصورت شاگردان و درمانجویانش را در آبی کم ژرفا غوطهور خواهد کرد...» "وقتی نیچه گریست؛ اروین یالوم"
- ۹۷/۰۷/۲۲