بخواب
- يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۵۵ ق.ظ
این روزا سخت خوابم میبره ...
مثل روزای قبل نیست که نزدیک 4 ماه تقریبا هرررر شب خواب میدیدم و با استرس و حال خراب و .. از خواب بیدار میشدم! نه! جنس بیخوابیه فرق داره ...
بیخوابی این روزام از جنس «درد بزرگ شدن»ه! مثل اون دردی که توی ساق پام حس میکردم و تو بغل مامانم گریه میکردم که "من نِمیخوام بزرگ شم"!!
هنوز هم نِمیخوام بزرگ شم!! الآن بیشتر نمیخوام! دلم برای بچگی کردنام تنگ شده .. دلم برای اون صدرایی که نازشو میخریدن تننننگ شده :/ نه که الآن کسی نازمو نمیخره ها! الآن خودمم که نمیتونم ناز کنم! همش یه چیزی تو مغرم هست که میگه: "هیسسس! مردها گریه نمیکنند! هیسسس! مردها ناز نمیکنند!"
این یکی دو روز اما روزهای عجییبی بودن ... صبا از پیشمون رفت! برای همیشه از پیشمون رفت ... صبا که راحت شد :'( اما حسین پیر شد :-بغض
این دو شب حتی یه مدل جدید خوابم نبرد!... مدل آدمایی که تازه عمل چشم کردن و چشمشون باز شده و دارن تازه میبینن که "پششششمااام!! آدما میتونن یهو از پیشت برن!" :'( یا به قول چهرازی «آخه دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن. ولی ندیدن، بهتره از نبودنش» ....
آره! آره فرزانه! حاضرم تا ابد نبینمت اما همیشه گوشهی دلم خیالم راحت باشه که هستی :'( که آرومی ... که خوشحالی ...
- ۹۶/۰۳/۱۴