یذره از هرجا
- دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۷ ب.ظ
مثل یه معلول جسمی/حرکتی که تو خواب داره میبینه که یکی دنبالشه و داره فرار میکنه -هیچ مشکل حرکتی ای هم توی خوابش نداره-، ولی بعد از بیدار شدن میبینه که حتی دستشم نمیتونه تکون بده و باید برای حموم کردن یکی رو صدا کنه که ببردش و و و ....
چشمشو باز کرد و دید اون آقای ایکسی که فکر میکرد هست همش یه نمای پوشالیه و به قول مرضیه کلا "آقا نیست" !!!
چشمشو باز کرد و دید که یه خرابه ای دور و برشه ... اون اولا سهیل بود که هی انگار چراغقوه رو مینداخت اینور و اونور ... و هی با جنبه های جدیدی از خرابات موجود مواجه میشد ... تا اینکه رسید به جایی که فهمید "این خانه ز پایبست ویرانهست" :| فهمید که باید بکوبه و همه چیزو از نو بسازه ....
- میترسی ؟ + میشه نترسید ؟؟ - میترسی .. :| + ولی کارمو میکنم - میدونی باید چیکار کنی ؟ + هنوز نه :| ولی میدونم هر وقت که نیاز باشه میفهمم ... - :-لبخند
ساخت و ساز، هرچی مساحت بزرگتر و خونه لاکچری تر باشه، زمان و هزینه ی بیشتری رو میطلبه ..
زمان .... بعد چهارم ! کریتیکال ترین مسئله ی این روزهای بشر !! چیزی که سعی در خریدش داشت تا بتونه مشکلات رو هرچی بیشتر دور کنه :" یا بهتر بگیم، حلشون رو به تعویق بندازه .. :| مرضیه هر جلسه میگفت ببینین قصدتون چیه که کلاستون پیش نمیره ... خب بدیهی بود !! :| از تموم شدن کلاسش میترسید ... از تموم شدن "وقت"ش میترسید :|
هزینه .... وقتی یه کاری رو هرچی بیشتر میکنی، بازم باید بیشتر بکنی اسمش چیه ؟
--------------------------------
پ.ن.1: معلولهای جسمی/حرکتی چجوری خواب میبینن ؟ :-؟
پ.ن.2: خوب بودن نسبیه ... به نسبت خوب نیستم :))) ولی این نشونه ی خوبیه !! ینی که دوباره انرژی حرکت رو دارم ... کتابه میگفت مریخیا هرکدوم یه غاری دارن که یه وقتایی میرن توش و مشکلاشون رو اونجا حل میکنن ... در سکوت .. باید سکوت رو یاد بگیرم :" بیشتر از این ..
پ.ن.3: میدونم که آینده روشنه .. در حال حاضر تنها دلیل هنوز زنده بودنم همینه :)) + اینکه آدمی زنده شد به عشق و این حرفا ...
- ۹۵/۰۴/۲۸
یاعلی...