ذهن مشغولیهای یک دانشجوی تنها :))
- چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ب.ظ
ساعت 9:33 شب، دانشکده کامپیوتر، اتاق آکواریوم
تنها بود .. آخرین نفرات توی لابی چند لحظه ی پیش از دانشکده خارج شدند.
هر از چندگاهی کسی از آسانسور های سمت چپ او خارج شده و به سمت در لابی میرفتند ..
هفتهی سبکی رو پشت سر گذاشته بود! ولی هفته ی بعد، درواقع از فردای آن شب باید کارهای زیادی انجام میداد! کارهای مهمی که کسی جز او نمیتوانست انجام دهد ...
خوب حوصلم سر رفت :دی
اینا رو مینویسم که یادم نره:
فردا 5شنبه: صبح: گراف(برای امتحان هفته ی بعد)، DB(پروژه)
عصر: مهمونی رودهن
پسفردا جمعه: صبح: خالی ...
عصر: گراف(امتحان + سوال اکبری)، DB(پروژه)
شنبه: autoCAD
1شنبه: گراف
2شنبه: گراف
3شنبه: DB(تمرین) + گراف
4شنبه: گراف
امروز داشتم به این فکر میکردم که اگه بخوام بمونم (اپلای نکنم) کاری هست که بتونم تو زمینه ی ارشدم بکنم همینجا ؟
نتیجه منفی بود :-(
یعنی که
ما تو دانشکدهی کامپیوتر و ریاضی(علوم کامپیوتر اونجاست) ِ بهترین دانشگاه مملکت، 4تا استاد درست حسابی برای algorithmic graph theory نداریم :| :| :| :| :|
خوب من بمونم با کی کار کنم اونوخ ؟ :(
باید بیشتر فکر کنم .... باید آیندمو دوباره ترسیم کنم .... :-پوفففف
- ۹۴/۰۹/۲۵