آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۰ مطلب با موضوع «نظریه پردازی» ثبت شده است

از کنفوسیوس بشنو

1. مهم نیست به کجا میری، تا وقتی که توقف نکنی

2. هیچوقت با کسی که از تو بافضیلت‌تر نیست رفاقت نکن

3. وقت عصبانیت به عواقبش فکر کن

4. اگه برات واضحه که به اهدافت نمی‌رسی، اونا رو تغییر نده! اعمالت رو تغییر بده

5. اگه از کسی تنفر داری، شکست خوردی

6. انسان‌های شریف به خودشون دستور می‌دن، انسانهای حقیر از دیگران مطالبه می‌کنند

7. هرکاری که در زندگی انجام می‌دی، از صمیم قلب انجامش بده

8. تنها کسانی رو راهنمایی کن که جهلشون رو پذیرفتن و به دنبال آگاهی‌اند

9. افراط توی چیزهای کوچیک اهداف بزرگ رو نابود می‌کنه

10. اگه آدما پشت سرتون تف کردن، معنیش اینه که شما ازشون جلوترین


---------------------------

پ.ن.1: این دقیقا به متن در اومده‌ی یک کلیپ 1دقیقه‌ایه ... مطمئن نیستم همه‌ی اینا از کنفوسیوس باشه و حتی مطمئن نیستم همشون درست باشه!! (به طور خاص خودم با مورد 2 زیاد موافق نیستم ....)

پ.ن.2: #کنفوسیوس

لائو تِ سه

هیچ چیز در این جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست. با این حال برای حل کردن آن چه سخت است چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد. نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت. همه این را می دانند ولی کمتر کسی به آن عمل می کند.

فرزانه هنگام غم، آرام باقی می ماند. بدی به دل او راهی ندارد. چون کمک کردن را ترک کرده بزرگترین کمک مردم است. کلام حقیقت متناقض به نظر می رسد.


انسان های عادی تنهایی را دوست ندارند در حالی که فرزانه تنهایی را به کار می گیرد. او در تنهایی درک می کند که با هستی یگانه است.

فرزانه بدون انجام دادن کاری عمل می کند و بدون به زبان آوردن کلمه ای آموزش می دهد. اتفاقات رخ می دهند و او به آن ها اجازه ی روی دادن می دهد؛ موارد مختلف ناپدید می شوند و او به آن ها اجازه ی از بین رفتن می دهد. او دارد، بدون آن که مالک چیزی باشد، عمل می کند، بدون آن که انتظاری داشته باشد. وقتی کارش به اتمام می رسد، آن را فراموش می کند. به همین دلیل برای همیشه جاوید باقی می ماند.


فرزانه همیشه در آخر می ایستد؛ به همین دلیل از همه جلو تر است. به هیچ چیز وابستگی ندارد؛ به همین دلیل با همه چیز یگانه است. چون خودش را رها کرده، به تمامی راضی و خوشنود است.

فرزانه جهان را مشاهده می کند و به دید درونی خویش اعتماد می کند. او اجازه می دهد اتفاقات آن طور که باید رخ دهند. قلب او همچون آسمان باز و گسترده است.

فرزانه هر چیز را آن طور که هست می بیند، بدون تلاش برای تسلط بر آن. او اجازه می دهد هر چیز سیر طبیعی اش را طی کند و در مرکز دایره باقی می ماند.

فرزانه در جستجوی رضایت خاطر نیست. نه در جستجوست، نه انتظار می کشد. او حاضر است؛ آماده برای خوش آمد گویی به هرچیز.

--------------------------------
پ.ن.1: تائو دِ چینگ کتاب لائو تِسه عارف چینی معاصر با بوداست ...

اثر مرکب ..

اینو توی اینستاگرامم شیر کرده بودم، حس کردم جاش اینجا خالیه :" و شد آنچه شد :دی



"

فکر میکنم همه شنیده باشیم که میگن "تا وقتی اهدافت رو روی کاغذ ننویسی و هر روز مرورشون نکنی، برات در حد آرزو می‌مونن" ... یا حتی عجیب‌تر از اون؛ همه می‌دونیم که مثلا "اگه می‌خوام اپلای کنم باید تافل بدم، برای تافل باید تا خود روز آزمونش از لحظه لحظه هام استفاده کنم و ..."

اما در همین لحظه چند نفر هستن که اهدافشون رو روی تخته‌ی اتاقشون نوشته باشن؟ یا حتی عجیب‌تر! دوستایی که میخواین اپلای کنین! اینجا چیکار می‌کنین؟!

به شخصه اعتقاد دارم مهمترین مسئله‌ای که باعث می‌شه خیلی از ما از موفقیت مورد نظرمون باز بمونیم، بلد نبودن نکات موفقیت نیست! بلکه مهم‌ترین مسئله اینه که بلد نیستیم از نکاتی که بارها شنیدیم استفاده کنیم !
کتاب "اثر مرکب" به قلم "دارن هاردی" دقیقا همین قطعه‌ی گمشده‌ی پازل رو بهمون می‌ده و با مثال‌ها و مطالبی که ممکنه زیاد شنیده باشیم، با رویکردی عملی به من یاد داد "چطور میتونم ۲سال دیگه شاهد یه صدرای موفق باشم" .
امیدوارم به زودی نتیجه‌ی خوندن این کتاب رو توی زندگی حداقل یکی از شما عزیزان هم شاهد باشم :)

"

------------------------------
پ.ن.1: پروفایل اینستاگرام من: @sadra_moradian
پ.ن.2: اگه هنوزم فقط فکر میکنین که "کتاب خوبیه" و نخریدینش، به نظرم منتظر موفقیت نباشید! یا اینکه تا دیر نشده بخرید و استفاده کنید از این کتاب :)
پ.ن.3: کتاب "اثر مرکب" به قلم "دارن هاردی" ..
پ.ن.4: لطفا لطفا لطفا هر فصل از این کتاب رو تا وقتی تماما کارهایی که ازتون خواسته رو انجام ندادید تموم شده فرضش نکنید و سراغ فصل بعد نرید ! :)

خیال‌پرداز

ویژگیهای برجسته:

  • اغلب در آینده زندگی می‌کنند. (به جای آنکه به زمان حال فکر کنند، همیشه به آینده ای پر زرق و برق و امیدبخش فکر می‌کنند.)
  • خشمگین نمی‌شوند.
  • رویایی و عاشقانه فکر می‌کنند.
  • فیلم‌نامه های متعدد درباره اینکه "چه خواهد شد" می‌نویسند.
  • بعد از پایان هر رابطه ای، از لحاظ احساسی ضربه‌ی بزرگی به آنان وارد میشود.
  • به واقعیت‌هایی که با آن در ارتباط اند اعتنای چندانی نمی‌کنند.
  • می‌خواهند همه چیز را تغییر دهند و این بیشتر شامل حال دیگران می‌شود.
  • برای پرهیز از سخت‌کوشی، از خیال‌پردازی کمک می‌گیرند.

چرا خیال‌پردازان را دوست داریم ؟
  • باعث می‌شوند زندگی زیبا و پرهیجان شود و کاری می‌کنند که روزمرگی ملال‌آور را فراموش کنید.
  • به روابط عاشقانه و صمیمی اهمیت می‌دهند. مثلا برای روز تولدتان تعداد زیادی گل می‌فرستند.
  • اگر یک خیال‌پرداز عاشق شما باشد، هیچوقت کمبود عشق را حس نخواهید کرد.

چگونه ما را آزرده‌خاطر می‌سازند ؟
  • واقعیت‌های مربوط به ما و مسائل اطراف را باور نمی‌کنند.
  • اغلب بی‌خیال و بی‌توجه اند.
  • گفته‌های ما درباره‌ی خودمان را باور نمی‌کنند.

اصل ماجرا چیست ؟
این دسته از افراد معمولا در خوانواده ای رشد می‌کنند که یکی از افراد آن، در دنیای خیالی زندگی می‌کند و یا از خوانواده‌ی خود فریب می‌خورند و دروغ می‌شنوند. این دروغ گاهی اوقات شناخته شده و گاهی ناشناخته است و افراد خوانواده نیز از آن بی‌خبرند.
(اگر علاقه به توضیحات بیشتر داشتید کتاب را پیشنهاد میکنم)

از افراد این دسته چه درسی می‌توان گرفت ؟
  • به ما می‌آموزند که می‌توان پا را فراتر از چهارچوب‌های معمول گذاشت ...
  • آنها قادرند طعم تجربه‌هایی را به ما بچشانند که رویای آن را در سر می‌پرورانیم ...
  • به ما می‌آموزند که همیشه باید خوش‌بین بود ...

نکته‌ای که خیال‌پردازان باید بیاموزند و در روابطشان استفاده کنند:
یک خیال‌پرداز باید بداند که فقط با پذیرفتن محدودیت‌های حقیقی زندگی است که می‌تواند از روابط خود لذت ببرد ...

خیال‌پردازان چگونه به تعادل برسند ؟
  • در زمان حال زندگی کنید. (امروزز می‌خواهید چه کار کنید؟ سه یا چهار کار واقع‌گرایانه در نظر بگیرید)
  • فهرستی واقع گرایانه از اهدافتان برای دوسال آینده داشته باشید. (کار، زندگی، سلامت، درس، اگر چیزی اضافه میکنید به من هم بگوئید :دی)
  • از نزدیکانتان بپرسید آن‌ها چه کسانی هستند و چه می‌خواهند و حرفشان را باور کنید!
  • حس منجی بودن را از بین ببرید. (اکثرا این افراد گرایش نهفته‌ای به منجی بودن دارند. آنان معتقدند می‌توانند هر چیزی و هر کسی را تغییر دهند.)
  • یاد بگیرید روی باز کردن کوره راه‌های زندگی تمرکز کنید.
  • خشمتان را به رسمیت بشناسید و آن را به شیوه‌های مناسبی ابراز کنید. (فهرستی از مسائلی که شما را خشمگین می‌کند درست کنید. روزی سه یا چهار چیز به فهرستتان اضافه کنید.)
  • با فریب دوران کودکی خود کنار بیایید.

به این جمله‌ها فکر کنید:
  • می‌خواهد لذت حقیقت را درک کنم.
  • می‌خواهم طعم برداشتن قدمی استوار به سوی هدف را بچشم و شادی‌های معمولی و موفقیت‌های روزانه را حس کنم.
  • زندگی، رویا یا یکی از تصورات من نیست.
  • حقیقت به اندازه‌ی کافی رضایت‌بخش است.
  • رسیدن به هدف ارزش کوشش کردن را دارد.
  • عشق خسال نیست! حقیقت است.

--------------------------

پ.ن.1: کتاب 9دسته از عشاق، دافن رز کینگما، توصیف 9 تیپ شخصیتی در روابط برای انسانها ...

پ.ن.2: این پست خلاصه ای از 26صفحه از کتاب بالا است ... قطعا نکات زیادی از قلم افتاده اند اما بیش از این در تحمل نوشتن بنده و خواندن شما(احتمالا) نبود :)

گندالف سفید

گندالف خاکستری باید توسط بالروگ(خادم فرمانروای تاریکی) کشته میشد تا بتونه به گندالف سفید تبدیل بشه ...

همین !


--------------------------

پ.ن.1: ویکیپدیا:

""

در یک حرکت تماشایی گندالف مقابل بالروگ ایستاد و پل را درست در زیر پای او نابود کرد و بالروگ با فریادی دهشتناک فرو افتاد و سایهٔ آن به پایین شیرجه رفت و ناپدید شد. اما در همان حال که می‌افتاد تازیانه‌اش را تاب داد و تسمه‌های آن جنبید و دور قوزک پای ساحر حلقه‌زد و او را به مرز پرتگاه کشاند. تلوتلو خورد و افتاد و به عبث به سنگ چنگ انداخت و درون مغاک فرو غلتید؛ و به سمت گروه فریاد زد: «فرار کنید احمق‌ها!» و از نظر ناپدید شد. گندالف و بالروگ هر دو در مغاک ژرف و بی‌پایان سقوط کردند.

با این حال گندالف نمرد. آنها در حفره‌های زیرزمینی آردا و تونل‌هایش با هم جنگیدند و گندالف با چسبیدن به دشمنش از پله‌های بی‌پایان گذر کرد تا به قلهٔ زیراک‌زیگیل رسیدند، جایی که او با بالروگ به مدت دو شبانه روز جنگید. شعلهٔ آتشِ بدن بالروگ، باد، برف و یخ در قلهٔ کوه به هم پیچیده بودند. گندالف از آخرین نیرویش استفاده کرد و بالروگ را به پایین قله انداخت. بعد از آن روح گندالف بدنش را ترک کرد، او جانش را قربانی یاران کرده بود.

روح گندالف برای همیشه سرزمین میانه را ترک نکرد. به عنوان تنها کس از ۵ ایستاری که بر مأموریت خود وفادار ماند، اولورین/گندالف توسط ارو به سرزمین‌های میرا بازگردانده شد و او دوباره همان گندالف شد. به عنوان یگانه مأمور والار در سرزمین میانه به او اجازه داده شد که قدرت ذاتی‌اش به عنوان یک مایار را بیش از پیش نمایان و استفاده کند.

"

زندگی

"life is meant to live"

یا یه همچین چیزی میگفت سینا !


بعضی وقتا چشمتو باز میکنی، میبینی چند هیچ عقبی ! بعد میخوای بجنبی، میبینی چند تا از یاراتم اخراج شدن !! بعد میبینی داور هم لباس حریفو پوشیده بعضا :)) ...

یا بطور خلاصه و به قول شاهین میبینی طوفان شده و همه چیزو با خودش برده ! تو موندی و حوضت و یه دست لباس که تنت بوده :))

اتاق تکونی !

یکی از کارایی که هر 6ماه 1بار پیشنهاد میکنم بکنین همین "اتاق تکونی"ه ...به یه نظم و ثبات خوبی میرسین با اتاقتون :))

همونطور هم به "مغز تکونی"، "افکار تکونی"، "عقاید تکونی" و "تکونی"های زیاد دیگه ای هم نیاز داریم که پریود بهینه‌شون متفاوته ..


اما اتاق تکونی یه gainهایی برام داشت :دی

یه چیزایی تو سوراخ سنبه‌های اتاقم پیدا کردم که خوب بودن ...

یه چیزایی سر جاشون نبودن که رفتن سر جاشون

و مهمتر از همه آرامشیه که پیدا کردم بعد این کار ...

قصد

مدتیه که با آدمای جدیدی آشنا شدم ..

بابک که از زنش جدا شده و یه دختر ۶ساله داره. بابک از بچگی‌ به سرزنش شدن عادت کرده :| بر اساس همین ویژگی هم ازدواجی کرد که آخرش مجبور شد ... :"

امیرحسین که کشتی‌گیره! ولی‌ تا حالا مدال طلا نیاورده چونکه از مطرح شدن و موفق شدن میرسه ... به قول خودش سخته که آدم بفهمه از خفن بودن، از موفقیت میترسه ! :"

علی‌! که یجورایی می‌تونم بگم چند سال دیگه‌ی منه !!! یا نه !! من چند سال قبل اونم :-اس‌ الان زندگیش خیلی‌ خوب و روبه‌راهه البته (خدا رو شکر :) ) ... ولی‌ من الان مینیمم مطلق اونو یجورایی رد کردم :)) نمی‌دونم ! باشد که رستگار شویم :)

یه محسنم هست که خیلی‌ اهمیتی نداره برام .. با یکی‌ دیگه که حتی اسمشم یادم نیست الان :)))

 

نمیدونم !

توی مترو نشستم ... تو فکرم .. به گندی که دیروز زدم فکر میکنم، به اینکه یه سری کارها و اتفاقا هستن که وقتی میوفتن نمیشه کاری کرد دیگه ...


:-سانسورینگ


خیلی عجیبه ! یه کارایی هست که نمیکنی و تا آخر عمرت پشیمونی که چرا اون لحظه اون کارو نکردی :| یه کارا و حرفایی هست که میکنی و دیگه نمیتونی نتایجشو جمع کنی :(

نظریه‌ی شماره 2 صدرا

رابطه ی آلات موسیقی با زندگی ! :

گلچین من از "شاهین مینویسه" ها

1. تجربه: انقدر که ارتباط ها موثرن, تخصص یا دانش مهم نیستن... مثلا" واسه نمره گرفتن یا کار گرفتن یا اقامت یه کشور یا هرچی!  مثلا" همیشه یه لبخند گوشه لب آدم باشه... یا گاهی یه سری ایمیل زدیا چند تا قرار ملاقات جور کرد. در یک کلام اجتماعی بود و ازش استفاده کرد.

2. صدرا میگفت وقتی شروع میکنی به درس خوندن فقط دو هفته ی اولش سخته... درست میشه! نه تنها درس! هرررر چیزی... :)

3. شاید انقدر ذوق واسه این بود که 4 تا آدم مثل خودم دیدم بعد از عمری!

4. موفقیت تابع توانیه!

5. از بالا نگاه کن... از بالا اونقدرا هم بزرگ نیست.

6. یه سری کارا هستن که تنهایی نمیشه! نمیشه!

7. یه سری آدمن باید فاصلمو باهاشون تنظیم کنم.

8. وقتی با یکی تو رانندگی کل میندازی نباید بهش نگاش کنی. راه بردن اینه که بهترین رانندگی خودتو بکنی... نگاش نکنی

9. وقتی یه آرزویی میکنی زندگی تورو به همون سمت میبره. ولی از راه هایی که انتظارشو نداری!

10. حتی اگه قراره شکست بخوری ، مردونه شکست بخور ، حداقل اینبار شکست بهتری می‌خوری

11. - نابغه نیستم ، خاص نیستم، عادیم ! حالا می ارزه !

12. - پای خودت وایسا ... پای دلت

13. نوشته بود "انسان تنها زمانی‌ خود را میشناسد که به مرز‌های خود برسد..."

14. آخرین آپدیت: درس خوندن سخته وقت گیره... کلا" هر کاری. ساختن آینده سخته. درس بخونی وقتت جوری پر میشه که به خیلی کاری نمیرسی. درس نخونی همه کاری میشه کرد. نترس دیر نمیشه... به وقتش :) اما هنوزم وسیع باش!

15. برای آن که نشان بدهید مسیری که شما میروید درست است لزومی ندارد که ثابت کنید مسیر دیگران غلط است

16. یه مدتی بود خیلی با خودم وقت نگذرونده بودم... لازمه گاهی تنها بود


------------------------------

پ.ن.1: اول خواستم 10تا باشه گلچینم .. ولی بعد دیدم 16 تا شد خودش، دستش نزدم :) #کامپیوتری :دی

ذکر روز 3شنبه

"پای خودت وایسا ... پای دلت"


----------------------------

پ.ن.1: مرسی شاهین 3>

نظریه‌ی شماره 1 صدرا

نظریه شماره 1 صدرا:

جوان وطن ! تا وقتی که خودت برای خودت عنی نشده ای، خیلی بی‌جا میکنی به ازدواج و غیره فکر کنی !


- عن /an/ : به آن معنیست که حداقل 30سال داشته باشی، مدرکی خفن و شغلی خوب و درآمدی مکفی داشته و خانه ای (حداقل) اجاره ای بتوانی جور کردن !

- غیره /qeire/ : اعم از دوست دختر/پسر، دوست معمولی، جاست فرند و از این قبیل اشعار :| چرا که دوست دختر/پسر، اولش دوست است و پس از چندی (به قول فردوسی و مربع) چنانت بکوبد به گرز گران که فلان :| و فی الواقع چنان/chOnan/ درگیر (یا غرق) در طرف مقابل شوید که راه پیش و پس به خود بسته دیده و به گا روید ..

175

روزه گرفتن ..

رمضون امسال هم رسید .. روز اولشم تموم شد و رفت ! 17ساعت گرسنگی و تشنگی :| خیلیا این گرسنگی و تشنگی رو میکشن ! ولی چند نفر روزه هستن ؟ اگه روزه به گرسنه شدنه، زودتر بگین بهم که من برم یه دین درست و حسابی و معقول برا خودم پیدا کنم :/ ولی اگه نیست (که نیست)، بیایم تا دیر نشده و امسال هم 30روز (تقریبا) به روز هایی که روزه (نـ)گرفتیم اضافه بشه یکم فکر کنیم .. به اینکه روزه چیه ؟ .. که هدفش چیه ؟ ... که چرا روزه میگیریم ؟ (یا برای بعضی ها "چرا نمیگیریم ؟") ... که منی که چند وقته نماز نمیخونم روزه گرفتنم چیه دیگه ؟؟ به جز "کاری از روی عادت" چی میشه گفت به این روزه ی من ؟


فکر کردن ..

فکر کردن بد نیست ! به خدا بد نیست :| اگه بد بود، خدایی که کلی آدم مسلمون بهش اعتقاد دارن نمیومد بگه 1ساعت فلان بهتر از 70ساعت فلانه .. بیایم یذره تو زندگیمون فکر کنیم ! میدونم سخته ! میدونم عادت نداریم :| میدونم همه ی کارامون از روی عادته :| از صبحانه ای که میخوریم (یا نمیخوریم) تا نمازی که (نـ)میخونیم و شیری که مادر به بچش میده !! خوابمونم یه جورایی از روی عادته :)) به خدا فکر کردن بد نیست ! فکر کنیم که "? why ? ... how" چرا روزه بگیرم ؟ چرا کتاب بخونم ؟ چرا درس میخونم ؟ چرا اولین انتخابم برق شریف باشه ؟ چرا حتما باید اپلای کنم ؟ چرا نمره برام از زندگیم مهمتره ؟! چرا شریفی باشم ؟ چرا کوه میرم ؟ (اشاره به شخص خاصی نداره :دی) چرا ...... یا چطور آدم بهتری باشم ؟ چطور زندگی راحتتری داشته باشم ؟ ...


175 شهید غواص ..

چه خوشمون بیاد چه نیاد، چه این انقلابو مثل بعضیا بپرستیم چه به سر تا پاش فحش بدیم، چه مجبور به زندگی به اینجا شده باشیم چه انتخابش کرده باشیم، نمیتونیم انکار کنیم که این شهدا پل بین آدما و خدای آدما ان .. که اینا برای هدفشون (هرچی که بوده) جنگیدن .. که اینا انسان بودن .. که امثال من اگه صلابت و مقاومت و صبر و انسانیت و غیره ی اینا رو داشتیم غم نداشتیم .. که من و تو نمیتونیم حتی 1لحظه خودمونو جای اونا فرض کنیم .. :-بغض

"  هوای داغ و شرجی جنوب، لباس تنگ و پلاستیکی غواصی که تا زیر لبتو پوشونده، دست و پاهای بسته :|، نمیدونی میخوان چیکارت کنن :-اس، شکنجه ؟ تیر خلاص ؟ نه ! زنده به گور :| :-( -_-، صدای بلدوزرو که میشنوی، صدای دوستات که دارن زیر خاک خفه میشن و هیـــــچ کاری نمیتونن بکنن .. حتی دست و پا هم نمیتونن بزنن :-بغض  "

حقش ادا نشد :'( میدونم ... نمیتونم ولی ادامه بدم :( -_- ....

اون لحظه به چی فکر میکنی ؟ به خدا چی میگی ؟ ... دلت با همه ی بزرگیش مامانتو میخواد که پسر جوونشو بغل کنه، ناز کنه، بگه که چیزی نیست .. خواب میدیدی عسلم 3> مامان پیشته :-* .....

دیگه نمیتونم بنویسم :(


خدا ..

خیلی سعی کردم کانسپت خدا رو توی این متن جدا از خودم تصویر کنم .. نمیدونم چقدر موفق شدم !

یه سوال هست که اول از همه باید بهش جواب بدم .. این خدایی که همش میگیم کجاست ؟ کجا بود وقتی اون 175نفر شهید شدن ؟ کجا بود وقتی من (و هر آدم دیگه ی روی زمین که بهش اعتقاد داره) بهش با تمام وجود نیاز داشتم ؟ وقتی که خودش میگه من حتی برای کسایی که بهم اعتقاد ندارن هم فلانم :| این چه خداییه که هیچ کاری به جز توجیه کردن ازش بر نمیاد ؟ تازه همون توجیها رو هم بنده هاش میکنن !! ... صبر صبر صبر ... ندارم دیگه ! پس چی شد اون حرفت که "لا یکلف الله نفسا الا وسعها" ؟!!! یادت رفت ؟

:))) جدیدا هروقت میام باهاش منطقی بحث کنم، اینقدر که سکوت میکنه و حتی مثل بت هم نمیتونه به آدم نگاه کنه عصبی میشم :| ادامه بدم دعوام میشه .. حال و حوصله ی دعوا هم ندارم با کسی که بلد نیست حرف بزنه :/ صرفا خودمو خسته میکنم ..


----------------------------------

پ.ن.1: حالم شده مثل تار بی شهناز ..

پ.ن.2: سفر کرده بودم به سرزمین سکوت .. هنوزم کامل بر نگشتم البته !

پ.ن.3: #لیلی پوت

پ.ن.4: حتما اشتباهی شده این شهر شهر من نیست ...

یذره از هر جا ! :)

(1)

امروز یه دفتری پیدا کردم که قبلنا توش جمله ها و پند هایی که خوشم میومدن رو مینوشتم :)
این چند تا خوب بودن به نظرم :) خواستم شما هم لذت ببرین ^_^

- از دیروز بهره ببر و به فکر آینده باش اما در حال زندگی کن :)
- هرگز برای رسیدن به آنچه میتوانستی باشی دیر نیست :)
- تو، بزرگ آفریده شده ای ! حق کوچک بودن را نداری !!! ;)
- برای کسی که از دیروزش عاقل‌تر نباشد ارزشی قائل نیستم (لینکن (؟! :دی))
تلاش، تلاش، تلاش ... برای کار بزرگ آرزو نکن ! تلاش کن :)
- doesn't work ? NP dude :) go to plan B (even C, D, .... Z !!) :D
- به هیچ چیز نچسب ! رها کردن سخت است ولی گاهی تنها چارست :|
- زندگی کوتاه است ! تا دندان داری لبخند بزن :)
اینو از همه بیشتر دوست داشتم ! :)
- عاقل به کنار آب جو پل می‌جست، دیوانه پا برهنه از آب گذشت ...


(2)

شماره 1

همین الآن برای داشتن 3تا چیز خداتو شکر کن :)

زود زود زود :))


--------------------------------

پ.ن.: داشته هاتو به یاد بیار ..