آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

جایی برای جاری شدنِ چیزی که هستم

آن روی من

بعضی حرف ها رو نمیشه زد ...
بعضی حرفا رو باید توی دلت دفن کنی ..
شاید برای اینه که ارزش دوستی بیشتر از اینه که با یه حرف نابجا خرابش کنی ! ارزش هر رابطه ای ...

#inner_peace

-----------------------
پ.ن.1: اینا بیان صدرای 21 ساله‌ست... دلم نیومد عوضش کنم :)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

Those were the days my friend

Once upon a time there was a tavern
Where we used to raise a glass or two
Remember how we laughed away the hours
And dreamed of all the great things we would do

Those were the days my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
For we were young and sure to have our way.
La la la la...

Then the busy years went rushing by us
We lost our starry notions on the way
If by chance I'd see you in the tavern
We'd smile at one another and we'd say

Those were the days my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days, oh yes those were the days
La la la la...

Just tonight I stood before the tavern
Nothing seemed the way it used to be
In the glass I saw a strange reflection
Was that lonely woman really me

Those were the days my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days, oh yes those were the days
La la la la...

Through the door there came familiar laughter
I saw your face and heard you call my name
Oh my friend we're older but no wiser
For in our hearts the dreams are still the same

Those were the days my friend
We thought they'd never end
We'd sing and dance forever and a day
We'd live the life we choose
We'd fight and never lose
Those were the days, oh yes those were the days
La la la la...

غرقی شمگین!

با بود تند تخم مرغ از خواب بیدار شد. ساعت کوکیش خواب رفته بود و بیدارش نکرده بود!! می‌خواست لباساشو بپوشه و زودتر از خونه بزنه بیرون که مامانش گفت باهاش میاد! خورد تو حالش ... می‌خواست سر صبحی یه نخ سیگار ناشتا بیگیرونه حالش جا بیاد اما حالا نمی‌شد .. آخه می‌دونی؟ چند باری خواسته بود سیگارو بذاره کنار اما حالا دیگه نمی‌شد .. نشست صبحانه خورد و راه افتادن، به ایستگاه اتوبوس که رسیدن اتوبوس چهار راه آرامش اومد ...


حالش خوش نبود زیاد. دیشب با بغض خوابیده بود و صبح با همون بغض از خواب بیدار شده بود ... توی خوابش یک صحنه هزار بار تکرار شد! "نرجس با لبخند پشتشو میکنه و به سمت حسن میره ... از این بدتر، حسن بغلش میکنه و نرجس توی بغل حسن گم میشه"


مامانش گفت "چته؟ باز خواب دیدی؟"

با یه لبخند ساختگی گفت "نه مامان جانم :) همه چی اوکیه" و سوار اتوبوس شد


کسی که اتوبوس رو طراحی کرده به عقلش نرسیده بود که باید تفکیک جنسیتی کنه اما مسئولای جمهوری اسلامی همیشه به فکر همه چیز هستن ... همین تفکیک جنسیتی ساده باعث شد پشت به مامانش بشینه و دیگه مامانش نمی‌دید اشکی که قطره قطره با تِمپوی آهنگ "سلطان قلبم" از گوشه‌ی چشمش می‌چکید ...


یه ایستگاه مونده به چهار راه پیاده شد، سر ۷ تیر، طبقه‌ی ۱۳ ساختمون حسام الدین فرزاد ... خرابه‌ای بود که هروقت می‌خواست سیگار بکشه می‌رفت اونجا .. اما این دفعه برای کشیدن سیگار نبود که داشت میرفت! می‌خواست سیگارو ترک کنه ... می‌خواست سیگارو برای همیشه ترک کنه .....


زیر درخت آلبالو شادیمونو گم کردیم ... چی شدیم ما؟


------------------------------

پ.ن.1: رادیو چهرازی

پ.ن.2: سینا حجازی

پ.ن.3: طبقه 13 ساختمون حسام الدین فرزاد جای خوبی برای ترک سیگار نیست .....

تصمیم‌گیری برون‌ریز VS. درون‌ریز (قسمت دوم)

مقاله‌ی شماره 17 از سلسله مقاله‌های «شخصیت شناسی به روش MBTI» با عنوان «تصمیم‌گیری برون‌ریز Vs. درون‌ریز (قسمت دوم)» در سایت ریمیا منتشر شد. "افراد دارای احساس درون‌ریز/منطق برون‌ریز، ممکن است فاقد مهر و محبت به نظر برسند، به راضی کردن خود بیش از راضی کردن دیگران بها دهند، حتی ممکن است در صحبت درمورد مسائل عاطفی هم چهره‌شان بی‌تفاوت باشد و ..."

#MBTI #TypeRecognition #Typology

مینیمال

چشم بستی به تخت طاووسم

در اتاقی که شاه من بودم

مرد تاوان اشتباهت باش

آخرین اشتباه من بودم…


چشم واکردم از تو بنویسم

لای در باز و باد می آمد

از مسیری که رفته بودی داشت

موجی از انجماد می آمد...


------------------------

پ.ن. علیرضا آذر

تصمیم‌گیری برون‌ریز VS. درون‌ریز (قسمت اول)

مقاله‌ی شماره 16 از سلسله مقاله‌های «شخصیت شناسی به روش MBTI» با عنوان «تصمیم‌گیری برون‌ریز Vs. درون‌ریز (قسمت اول)» در سایت ریمیا منتشر شد.


"انسان‌ها برای ترجیح تصمیم‌گیری خود دو انتخاب دارند! یا آن را برون‌ریزی می‌کنند، یا درون‌ریزی. برون‌ریزیِ تصمیم بدین معناست که فرد تصمیم خود را با محیط اطرافش (افراد نزدیک به خود) به اشتراک می‌گذارد. حال این تصمیم می‌تواند احساسی باشد یا منطقی. یعنی می‌تواند بگوید «این کار را نمی‌کنم چرا که آن را دوست ندارم» یا بگوید «این کار را نمی‌کنم چرا که نتایج منفی‌ای دارد»......"


#MBTI #TypeRecognition #Typology