آرامش.....
آرامشی در دل طوفان
آرامشی از جنس پختگی...
با اجازه دادن به رخدادها؛ همانگونه که رخ میدهند
و دخالت نکردن در جریان رویدادنشان،
فرزانگی پدیدار میشود. (تائو)
برای رفتن آمدی
نباید میرفتی
ماندی و
ساختی و
ایستادی و
جنگیدی و
طوفانی دیگر را پشت سر گذاشتی...
طوفانهای دیگر انتظارت را میکشند...
شمشیر جنگجو آگاهیشه
وقتی طوفان میشه، تنها کار درست اینه که لنگر بندازی
غرق افکارت نباش، ازشون defuse بشو... وقتی توی ذهن خودت گیر بکنی، حقیقت خودت رو از یاد میبری.....
هر جادهای دستاندازهای خودشو داره... اگر طبق ارزشهات انتخابتو کردی و وسط راهی، با اضطراب و اکراه و خستگیت کنار بیا، بغلشون کن، و به مسیرت ادامه بده
یادت نره! هیچ چیز توی این زندگی قرار نیست fair باشه! بهترین راه اینه که mindfull با آنچه که هست مواجه بشی و براش برنامه ریزی بکنی...
هنگامی که هیچ نمیکنید، چیزی ناتمام باقی نمیماند. (تائو)
کلافگی
خشم
صاعقه
آرامش
ارزش زندگیات تو را چه میگوید؟
این بار در دل ناآرامیها آرامشت را یافتی
این بار در دوستنداشتنیها دوست داشتن را بیاب
این بار در نابخشودنیترین افراد بخشش را دریاب
این بار رشدی بزرگتر
این بار بیشتر بشو آنچه هستی......
اگر میخواهید رستگار شوید، همچون کودکان باشید....... (عیسی)
از فاصلهی دور به تماشای خودت بنشین. یک چشم انداز وسیع، همواره از شدت مصیبت میکاهد. اگر به اندازهی کافی صعود کنی، به ارتفاعی میرسی که در آن مصیبت دیگر مصیبتبار جلوه نمیکند. (وقتی نیچه گریست؛ اروین یالوم)
در دل نیازهایم حقیقتی نهفته است
حقیقتی پنهان و حقیقتی آشکار
حقیقتی پنهان از دیگران و حقیقتی پنهان از خویشتنم
حقیقت پنهان از دیگران: که قادر به بیانش نیستم
حقیقت پنهان از خویشتن: که قادر به تماشایش نیستم
در دل نیازهایم حقیقتی نهفته است: من
منی زخمی
منی لرزان
منی تنها
منی آزاد
من هیچ؛
من نگاه.....