طلوع میکند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم میپرد نشانهی چیست؟
شنیدهام که میآید کسی به مهمانی
کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
کسی شگفت کسی آن چنانکه میدانی
کسی که نقطهی آغاز هرچه پرواز است
تویی که در سفر عشق خط پایانی
تویی بهانهی آن ابرها که میگریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد
بیا که میرود این شهر رو به ویرانی
کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی
قیصر امین پور
------------------------------
پ.ن.1: بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی... :)
هیجان دارم!
اولش که گوشیمو از دستم کشیدی و این کاریه که تا حالا ندیدم با پسری بکنی
بعدش نگاهت رو دیدم که عوض شده
بعدش توی جلسه از هر دو باری که چشمم بهت میافتاد، یه بارش رو داشتی به شیما که کنار دست من نشسته بود نگاه میکردی
بعدترش هم که کل امروز :)))
چرا آره رو نمیگی و خلاصمون نمیکنی؟! :))
راستی!
میدونستی شنبهی 11 بهمن، شبش ضربان قلبم 110 تا در دقیقه بود؟