آن روی من

امروز عجیب بود !

10 یونی بودم / رفتم آموزش که برگه اشتغال به تحصیلی که هفته ی پیش درخواست داده بودمو بگیرم / گفت نیمده !!!!! / گفتم ینی چی ؟! 4 روزه درخواست دادم !! / گفتا پروفایلتو نگا کن :)) / رفتم پول بریزم به حساب مولود جهت بلیط کنسرت / نداشتم اندازه ی کافی :| / هرچی تو جیبم بودو ریختم تو حسابم که اونو واریز کنم :| / کردم :)) / رفتم دانشکده، ابی گفت بریم املت / رفتیم ! / دویدم برگشتم دانشکده که برسم به شروع کلاس OS ساعت 10.5  / کلاس 20 دیقه دیر شرو شد و منم باید 11 میرفتم جلسه ی تی-ای های جاوا / کلاس که کلا پیچید :| / رفتم جلسه، استاد خودش 11:20 اومد ::|||||| / کل جلسه هم به توجیه کردن استاد گذشت !!!! :دی (به جای اینکه استاد بگه چی میخواد ازمون، ما میگفتیم چیا باید بخواد :)) ) / 12 رفتیم ناهار / خیلی حالم خوب نبود ... / بگذریم ... / بعدشو یادم نیست و حال هم ندارم مرور کنم .. 

این روزا دوباره بی حافظه شدم :| یادم میره چیزا رو ...

مثلا ف.ر. بهم گفته بود براش درس فلانو بردارم ... من ساعت 2 یادم اومد که بازم نشد ...

یا مثلا هی یادم میرفت به ف.ه. بگم میل بزنه به استاد جاوا

یا یادم رفت بهش بگم تی-ای DS ممکنه بشم ...

یا ....... یه چیزی رو یه جایی جا گذشتم :|

کلا امروز رو شانس نبودم ... فردا ایشالا با قدرت برمیگردم :)) 

فعلا مواظب خوبیاتون باشین :) :*

بدرود

همین یک نفر بدشانس

--------------------------------

پ.ن.1: آهان ! یادم اومد :)) DSD کوئیز گرفت و من نبودم :))